من و پسرم


ضد ماده
به نقل از : http://saeedmp.blogsky.com اتفاقی که حیرت جهانیان را برانگیخت چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد! اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود. این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آن ORME یا OR MUS مخفف Orbit ally Rearranged Monotonic Element می باشد. آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند. نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”. ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel ) اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است. ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد. به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربی “هرم” نیز از ریشه هرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد. می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد : 1- خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا 2- خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا 3- اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی Quantum Entanglement 4- عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف 5- درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود 6- بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد 7- درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد 8- در صورت مصرف خوراکی، افزایش طول عمر DNA که متعاقباً طول عمر انسان را بدنبال دارد
نويسنده: رضا | تاريخ: سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تلفن همراه ناصرالدین شاه +عکس

تلفن همراه ناصرالدین شاه +عکس

اولین تلفن همراه موجود در ایران متعلق به ناصرالدین شاه بوده است.
شکل و شمایل این تلفن همراه که در سال ۱۲۳۰ تولید شده است، به تلفن‌های همراه امروزی شباهتی ندارد.
این تلفن همراه در سفرها همراه ناصرالدین شاه بوده و در زمان نیاز به کابل‌های کشیده شده بین راه وصل و با مخاطب مورد نظر تماس تلفنی برقرار می‌شده است.
به گزارش آفتاب این تلفن دارای راهنمای فارسی بوده و ساخت کارخانه البیس شهر زوریخ می‌باشد.

اولین تلفن همراه موجود در ایران متعلق به ناصرالدین شاه بوده است.
شکل و شمایل این تلفن همراه که در سال 1230 تولید شده است، به تلفن‌های همراه امروزی شباهتی ندارد.
این تلفن همراه در سفرها همراه ناصرالدین شاه بوده و در زمان نیاز به کابل‌های کشیده شده بین راه وصل و با مخاطب مورد نظر تماس تلفنی برقرار می‌شده است.
به گزارش آفتاب این تلفن دارای راهنمای فارسی بوده و ساخت کارخانه البیس شهر زوریخ می‌باشد.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

لب تاپ خیس!!!

 

اگر آب روی لپ‌تاپ ريخت چکار كنیم؟!

 

گرچه بسیاری از افراد می‌دانند رطوبت، دشمن مدارهای الكترونیكی است و سعی می‌كنند در صورت امكان دستگاه‌های الكترونیك را از آن دور نگه دارند، ممكن است به هر دلیل این دستگاه‌ها كه وجودشان دیگر جزئی از زندگی انسان شده باز هم در معرض آسیب ناشی از رطوبت قرار بگیرد. عرق بدن، رطوبت هوا، نوشیدن در كنار این دستگاه‌ها، غفلت‌ها و... مسبب چنین آسیب‌هایی خواهد شد.
اگر در آن شرایط قرار گرفتید اطلاعات پی‌آمده ممكن است راهنمایتان باشد.

از نقش سرعت عمل و دقت غافل نشوید. بلافاصله مدار اصلی انرژی را از وسیله قطع كنید. اگر موبایل است، حتی بدون خاموش‌كردن از راه فشردن كلید، سریع باتری را درآورید؛ اگر صفحه‌كلید، رایانه است، كابل آن را از ورودی كیس خارج كنید یا در صورتی كه نقطه اتصال كابل خارج از دسترس است، كابل برق رایانه را بكشید؛ اگر لپ‌تاپ است، علاوه بر كشیدن كابل ورودی برق، بسرعت باتری را نیز درآورید. با هر لحظه دیركرد امكان ایجاد یك اتصال حتی كوتاه در مدار و سوختن یا ایجاد اشكال در قسمتی از دستگاه محتمل‌تر می‌شود. دستگاه را برعكس و از طرف صفحه‌كلید روی حوله یا پارچه‌ای قرار دهید، ابتدا آن را روی آن بكشید تا رطوبت و خیسی جذب آن شده، سپس ضرباتی كوتاه، نرم و آرام و آهسته بر پشت آن وارد كنید.

دقت كنید ضربه آسیب بیشتری به دستگاه وارد نكند. دكمه سشوار را روی هوای سرد بگذارید و با حفظ فاصله اجازه دهید باد خنك از منافذ صفحه‌كلید یا مجاری پشتی وارد دستگاه شده، كار تبخیر و خشك‌ كردن رطوبت را سرعت بخشد.
گاهی مایع ریخته شده فقط روی سطح صفحه‌كلید پاشیده شده و جز رطوبت آب، املاح یا مواد دیر خشك‌شونده به همراه نداشته است. برای خشك‌كردن دستگاه در این مواقع نیازی به باز‌كردن اجزای آن نیست.
پس از انجام اعمال ذكر شده، ساعتی بعد می‌توان از دستگاه استفاده كرد، در غیر این صورت باید اقدامات بیشتر و مطمئن‌تری انجام دهید. اگر از طریقه باز‌كردن دستگاه آگاهی دارید، پیچ‌ها را باز كرده یا زبانه‌ها را جدا كنید تا به بُرد صفحه دسترسی پیدا كنید.
با این كار قسمت‌های خیس‌‌ را بهتر و سریع‌تر می‌توان خشك كرد. در غیر این صورت از كسانی كه در این كار تخصص دارند كمك بخواهید.
بخصوص اگر مایع ریخته شده حاوی مواد دیر خشك باشد از روشن‌كردن دستگاه یا اتصال آن به جریان انرژی تا زمان خشك‌كردن و نظافت كامل مدار، خودداری كنید.

در صورت وجود مواد دیر خشك شونده، می‌توان از اسپری‌ها و دستمال‌های مخصوص نظافت مدارهای الكترونیكی یا حتی دستمال‌های مرطوب حاوی نوعی الكل كه در داروخانه‌ها، سوپرماركت‌ها و فروشگاه‌های لوازم الكترونیك عرضه می‌شود برای نظافت بهتر مدار استفاده كرد.
توجه داشته باشید كه حتی قطرات عرق بدن و نم باران هم ممكن است به ایجاد اتصالی و خرابی دستگاه منجر شود. گوشی‌های موبایل بیشتر در این شرایط قرار می‌گیرد؛ بیشتر دقت كنید.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تكنيك جادويي نوشيدن 8 ليوان آب

تكنيك جادويي نوشيدن 8 ليوان آب

 

ليوان اول بعد از بيدار شدن

خداوندا ، سپاس تو را كه بار ديگر به من طلوع خورشيد را هديه دادي ، قول مي‌دهم امروز هر جا كه بروم مهري برسانم حتي با لبخندي . به من كمك كن ، امروز را به شاهكاري بي‌ همتا تبديل كنم .

 

ليوان دوم حدود 10 صبح

افتخار ميكنم كه از امروز پاك‌ترين انسان روي زمين هستم .

 

ليوان سوم حدود 12 ظهر

من نظر كرده خداوندم .

 

ليوان چهارم بعد از ناهار

خداوندا ، تو را سپاس به خاطر بركاتي كه به به من بخشيدي ، خزانه غيبت را به من و خانواده‌ام بگشاي .

 

 

ليوان پنجم ساعت 4 بعد ازظهر

عشق الهي هم اكنون مرا ثروتمند و توانگر ميسازد .

 

 

ليوان ششم ساعت شش بعد ازظهر

به هر سو كه مي‌نگرم موفقيت به من لبخند مي‌زند .

 

ليوان هفتم قبل از شام

هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر مي‌شوم .

 

 

ليوان هشتم قبل از خواب

خداوندا ، سپاس تو را كه يك روز ديگر را به من هديه دادي ، كشورم ايران را در پناه خودت حفظ كن و صلح را در جهان حاكم فرما . خود و خانواده‌ام را به تو مي‌سپارم ، اي مهربان‌ترين مهربانان . پروردگارا خوابي آرام به من هديه بده ، كه من عاشق تو هستم .

 

 

 

اين جمله‌ها را همراه با نوشيدن 8 ليوان آب بمدت 21 روز تكرار كنيد و به چشم خود ببينيد كه چطور خود و زندگي‌تان تغيير خواهند كرد .

نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:آب,خدا,تكنيك,ليوان,طلوع,روز, | موضوع: <-PostCategory-> |

پيش خوان روزنامه هاي روز

هر صبح با صفحه اول روزنامه هاي كشور در سايت :

http://www.jaaar.com

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:روزنامه,خبر,جديد, | موضوع: <-PostCategory-> |

واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران نيمه شعبان

واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران نيمه شعبان 1421

شفاى پسر بچه فلج

يكى از اعضاى هيئت امناى مسجد مقدّس جمكران، كه بيش از بيست سال است كه توفيق خدمت به اين مسجد را دارد، چنين نقل مى كند:

«دقيقاً خاطرم نيست كه سال 51 بود يا 52. شب جمعه اى بود و من طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوى ايوان مسجد قديمى، كنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ كارمند مسجد كه داخل دكه مخصوص جمع آورى هدايا بود ـ نشسته بودم. نماز مغرب و عشا تمام شده بود و جمعيت كم و بيش مشرف مى شدند. ناگهان خانمى جلو آمد در حالى كه دست دختر 12 ساله اش را گرفته بود و پسر بچه 9 ساله اى را هم در بغل داشت. نگاهى كردم و گفتم: بفرماييد! امرى داشتيد؟

زن سلام كرد و بدون هيچ مقدمه اى گفت: من نذر كرده ام كه اگر امام زمان(عليه السلام) امشب بچه ام را شفا دهد، پنج هزار تومان بدهم. حالا اول مى خواهم هزار تومان بدهم.

پرسيدم: آمدى كه امتحان كنى؟

گفت: پس چه كنم؟

بلافاصله گفتم: نقدى معامله كن; با قاطعيت بگو اين پنج هزار تومان را مى دهم و شفاى بچه ام را مى خواهم!

كمى فكر كرد و گفت: خيلى خب، قبوله. و بعد پنج هزار تومان را داد; قبض را گرفت و رفت.

آخر شب بود و من قضيه را به كلّى فراموش كرده بودم. خانمى را ديدم كه دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به طرف دكّه مى آمد. به نظرم رسيد كه قبلا دختر بچه را ديده ام، ولى چيزى يادم نيامد. زن شروع به دعا كردن نمود و تكرار مى كرد و مى گفت: حاج آقا! خدا به شما طول عمر بدهد! خدا ان شاءاللّه به شما توفيق بدهد!

پرسيدم: چى شده خانم؟

گفت: اين بچه همان بچه اى است كه وقتى اول شب خدمتتان آمدم بغلم بود. و بعد پاهاى كودك را نشان داد. كاملا خوب شده بود و آثارى از ضعف يا فلج در پسرك نبود.

زن سفارش كرد كه شما را به خدا كسى نفهمد. گفتم: خانم! اين اتفاقات براى ما غير منتظره نيست. تقريباً هميشه از اين جور معجزه ها را مى بينيم.

گفت: هفته ديگر ان شاءاللّه با پدرش مى آييم و گوسفندى هم مى آوريم. هفته بعد كه آمدند، گوسفندى را ذبح كردند و خيلى اظهار تشكر نمودند. بچه را كه ديدم، او را بغل كردم و بوسيدم.

   

دعا براى فرزندار شدن

  مرد مى گويد:

«شانزده سال بود كه ازدواج كرده بودم، ولى صاحب فرزند نمى شدم. مراجعه به دكترهاى متخصص و مصرف داروهاى متنوع، نتيجه اى نداد. پزشكان بر اين عقيده بودند كه من و همسرم سالم هستيم، اما علت بچه دار نشدن ما را تشخيص نمى دادند.

خلاصه، از همه جا نااميد شده و زندگى ما در سرازيرى سقوط بود. روزى يكى از دوستان به من گفت: كمتر به دكتر مراجعه كن! برو خدمت آقا امام زمان(عليه السلام) و از حضرت خواسته ات را طلب كن!

دل شكسته و اميدوار به مسجد جمكران مشرف شدم و بعد از خواندن نماز، متوسّل شدم. چند روزى نگذشت كه حضرت واسطه فيض شده و خداوند هم يك فرزند پسر به من عنايت نمود كه الحمدلله سالم است و حالش هم خوب است».

 

شفاى سرطانى

  پير مرد مى گويد:

«بيمارى من از يك سرماخوردگى ساده شروع شد; كمتر از 25 روز به قدرى حالم بد شد كه در بيمارستان شهيد مصطفى خمينى بسترى شدم. نمى توانستم غذا بخورم و پزشكان مرا به وسيله سِرم و دارو زنده نگه داشته بودند.

روزى يكى از فاميل ها به عيادتم آمد. او وقتى رفت، ديدم كه سيدى بزرگوار وارد اتاق ما شد. اتاق سه تخته بود. آقا روبروى تخت من ايستاد و فرمود: چرا خوابيده ايد؟

گفتم: بيمار هستم. قبلا مريض نبوده ام. چند روزى است كه اين طور شده ام. آقا فرمود: فردا بيا جمكران!

صبح، وقتى دكتر براى معاينه آمد، گفتم: نمى خواهم معاينه ام كنيد! گفت: مسئوليت دارد. گفتم: خودم به عهده مى گيرم. اگر بميرم، خودم مسئول خواهم بود، ولى من خوب شده ام. امام زمان(عليه السلام) مرا شفا داد. دكتر خنديد و به شوخى گفت: امام زمان كه در چاه است.

پرستار خواست سِرم مرا وصل كند كه نگذاشتم. وقتى خانواده ام به ديدنم آمدند، گفتم: مرا حمام ببريد تا آماده رفتن به مسجد جمكران شوم!

قربانى اى تهيه كردم و به مسجد مشرف شدم. در بين راه مرتب توى سَرم مى زدم و آقا امام زمان(عليه السلام) را صدا مى كردم و از عنايت آن حضرت سپاسگزارى مى نمودم.

با اين كه مدتى بود كه گويى يك تكه سنگ در شكم داشتم و ميل به غذا نداشتم، امّا اشتهايم خوب شده و انگار سنگ از بين رفته بود. البته هنوز كمى در غذا خوردن مشكل دارم كه اميدوارم امام زمان(عليه السلام)شفايم دهد».

 

 

شفاى مفلوج و سفارش به دعاى فرج

  يكى از خدمه جمكران مى گويد:

«يك روز قبل از عاشوراى حسينى در مسجد جمكران مشغول قدم زدن بودم. مسجد بسيار خلوت بود. ناگهان متوجه مردى شدم كه بسيار هيجان زده بود و به هر يك از خدّام كه مى رسيد، آنها را بغل مى كرد و مى بوسيد. جلو رفتم تا جريان را جويا شوم، امّا همين كه به او رسيدم مرا نيز در آغوش كشيد; مى بوسيد و اشك مى ريخت. وقتى جريان را از او پرسيدم، گفت: چند وقت قبل با اتومبيل تصادف كردم و فلج شدم. پاهايم از كار افتاد. هر شب به خدا و ائمه معصومين(عليهم السلام) متوسل مى شدم. امروز، همراه خانواده ام به مسجد آمدم. از ظهر به بعد حال خوشى داشتم; به آقا امام زمان(عليه السلام) متوسل بودم و از ايشان تقاضاى شفا مى كردم. نيم ساعت پيش، ناگهان متوجه شدم كه مسجد، نورى عجيب و بوى خوشى دارد. به اطراف نگاه كردم و ديدم كه مولا اميرالمؤمنين، امام حسين، قمر بنى هاشم و امام زمان(عليهم السلام) در مسجد حضور دارند. با ديدن آنها دست و پاى خود را گم كردم. و نمى دانستم چه كنم كه امام زمان(عليه السلام) به من نگاه كرد و همان لحظه لطف ايشان شامل حالم شد و به من فرمود: شما خوب شديد! برويد و به ديگران بگوييد كه براى فرج من دعا كنند كه ظهور ان شاءاللّه نزديك است. بعد ادامه داد: امشب عزادارى خوب و مفصلى در اين جا برقرار مى شود كه ما هم حضور داريم».

  ] خادم مى گويد: «مردِ شفا گرفته يك انگشترى طلا به دفتر داد و با خوشحالى رفت. مسجد خلوت بود. آخر شب، هيأتى از تبريز به جمكران آمد و به عزادارى و نوحه خوانى پرداختند. مجلس بسيار با حال و سوزناك بود. من همان لحظه به ياد حرف آن مرد افتادم».

   

 

 

 

شفاى مسموم در حال مرگ

  جوان مى گويد:

«به دليل مسموميّت، چند روزى در بيمارستان نمازى شيراز بى هوش بودم. پزشكان از مداواى من قطع اميد كرده بودند. برادرم كه در آن لحظات كنار تخت من بود، مى گفت: ديدم كه خط صافى روى صفحه اى كه نوار قلب را نشان مى داد، ظاهر شد.

او گريه مى كند و خود را روى من مى اندازد. دكترها او را از اتاق بيرون مى برند و دستگاه ها را از بدن من جمع مى كنند. آنها مى خواستند جنازه ام را تحويل دهند كه ناگهان آثار حيات در من ظاهر مى شود: قلبم شروع به كار مى كند و فشار خون از 3 به 10 مى رسد. پزشكان سريعاً مرا براى دياليز و تصفيه خون به بيمارستان سعدى و صحرايى مى برند. عقيده پزشكان بر اين بود كه اگر دياليز هم مى شدم، باز هم معلوم نبود كه زنده بمانم، اما من زنده شدم.

عمه ام كه زن مؤمن و با تقوايى است و هميشه ائمه معصومين(عليهم السلام)را در خواب مى بيند و 79 سال هم سن دارد، موقعى كه حال من خيلى بد بود و خبر مردن مرا برايش برده بودند، همان شب در خواب امام زمان(عليه السلام)را مى بيند كه حضرت فرموده بودند: نترسيد و ناراحت نباشيد كه ما شفاى جوان شما را از خدا خواسته ايم. خدا جوان شما را شفا خواهد داد.

عمه ام از خواب بيدار مى شود و بوى عطر آقا را استشمام مى كند و به افراد فاميل خبر شفاىِ مرا مى دهد. ابتدا همه او را مسخره مى كنند، ولى بالاخره معجزه به وقوع مى پيوندد. من نيز بعد از اين معجزه براى قدردانى به مسجد جمكران مشرف شدم».

   

 

 

 

شفاى مجروح و معلول مغزى

  پدرِ كودك 5 ساله مى گويد:

«در اثر تصادف با اتومبيل، پسرم از دست، پا و جمجمعه مجروح شد. سه سال در بيمارستان فيروزگر و بيمارستان حضرت فاطمه(عليها السلام) در تهران تحت درمان بود. بعد از بهبودى سر پسرم، پزشكان نظر دادند كه او 60% نقص عضو دارد; 30% مقاومت جمجمه در برابر عفونت و ضربات عفونى احتمالى ايجاد شده از دست رفته است، 10% هم در راه رفتن مشكل خواهد داشت و 20% قواى عقلى او از بين رفته است كه در اين موارد از دست هيچ كس كارى ساخته نيست و شما هم به دكترها مراجعه نكنيد. چون سودى ندارد.

من به خدا و ائمه اطهار(عليهم السلام) متوسل شدم. در ايامى كه فرزندم سالم بود، هر شب چهارشنبه و جمعه با هم به زيارت مى آمديم. او را شب پنج شنبه كه خلوت بود به مسجد جمكران آوردم تا شايد لطف خدا و آقا امام زمان(عليه السلام) شامل حال ما شود. من و پسرم به مسجد، كنار منبر رفتيم و من مشغول نماز خواندن شدم. ساعت 10 شب يك نفر كه گويى از شهرستان آمده بود، غذا آورد و رفت. عده اى ساعت 40/10 دقيقه به مسجد مشرف شدند و بالاى سر پسرم دعا خواندند. تقريباً بعد از پانزده دقيقه كه گذشت، ديدم كه پسرم مهدى از جا پريد و خود را در بغل من انداخت و گفت: بابا من خوب شدم».

   

 

 

 

شفاى مجروح و معلول جنگى

  جوان مى گويد:

«8 سال پيش در جبهه حاج عمران در حمله هوايى عراق مجروح شدم. تقريباً از تمام بدن فلج شده بودم و توانايى حركت نداشتم. شبى مادرم به منزل ما آمد و زخم زبانى به من زد كه دلم را شكست و متوسل به آقا امام زمان(عليه السلام) شدم و گفتم: اى امام زمان! يا مرگ مرا برسان و يا شفايم را از خدا بخواه!

آن شب در خواب، امام زمان(عليه السلام) را ديدم كه فرمود: من مسجدى به دست خود بنا كرده ام. بيا آن جا متوسل شو!» و در همان حال مسجد جمكران مورد نظرم بود.

صبح كه از خواب برخاستم، نظرم عوض شد و با خود گفتم كه سال آينده به مسجد جمكران مى روم. سپس به عيادت بيمارى در بيمارستان رفتم. شب، ساعت 12 كه به منزل برگشتم، ديدم كه منزل و كليه اثاثيه ام در آتش سوخته است. بسيار ناراحت شدم. صبح از يكى از دوستان مبلغى قرض گرفتم و همان روز حركت كردم و به مسجد جمكران آمدم. مدت 39 روز در مسجد جمكران ماندم و به آقا خدمت مى كردم تا اين كه شب چهلم كه شب چهارشنبه و مصادف با شب نوزدهم ماه مبارك رمضان بود، فرا رسيد. خيلى خسته بودم و خواب مرا احاطه كرده بود. داخل يكى از كفشدارى ها رفته و خوابيدم. در خواب ديدم كه حدود ساعت يك نيمه شب است و من در حياط مسجد مشغول جمع كردن آشغال و زباله ها هستم كه آقايى جلو آمد و فرمود: آقا سيد! دارى نظافت مى كنى؟ بيا برويم داخل مسجد كمى حرف بزنيم!

قبول كردم و با او داخل مسجد شديم. ديدم كه چهار نفر ديگر هم آن جا هستند. نزديك آنها نشستم. آقا فرمودند: آقا سيد! مثل اين كه كسالتى دارى؟

گفتم: بله آقا. در جبهه مجروح شدم.

آقا با دست مبارك خود بر سر من كشيد و فرمود: ان شاءاللّه خوب مى شوى. و بعد دستى به كمر و پايم كشيد كه در عالم خواب، بسيار راحت شدم. يكى از آن چهار نفر هم حضرت على(عليه السلام) بود با فرق خونين و ديگرى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) بود، حضرت زهرا(عليها السلام) هم با پهلوى شكسته نفر سوم بود. و نفر چهارم حضرت معصومه(عليها السلام) بود كه داشت گريه مى كرد.

پرسيدم: چرا حضرت معصومه(عليها السلام) گريه مى كند؟

امام زمان(عليه السلام) فرمود: او شكايت دارد كه به حرم ايشان بى احترام مى كنند.

امام يك دانه خرما و قدرى آب به من داد و فرمود: بخور كه فردا مى خواهى روزه بگيرى.

وقتى از خواب بيدار شدم ديگر از تركش ها خبرى نبود و حالم خيلى خوب شده بود و راحت شده بودم».

شفاى سرطان

  مادر مى گويد:

«مدتى پيش غده سرطانى در زير شكم پسرم، سعيد كه در مكانيكى كار مى كرد، به وجود آمد. بعد از مراجعه به كميته امداد امام و معرفى به پزشكان تهران با پيشنهاد دكتر، غدّه را برداشتند و شيمى درمانى كردند، اما بعد از عمل، نتيجه اى عايد نشد و پسرم هميشه در ناراحتى و عذاب بود. شبى در منزل خود كه در بلوچستان است به آقا امام زمان(عليه السلام) متوسل شدم و شفاى پسرم را از آقا خواستم. در همين حال ديدم كه آقايى با عمّامه و ريش سفيدى كه نور از صورت آن بزرگوار آشكار بود وارد منزل ما شد و آب خواست. وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند. سپس دست بر زمين گذاشت و دو دانه ريگ برداشت و آنها را قدرى مالش داد كه به صورت دو عدد جواهر و دُرّ درآمد. بعد نگاهى به سعيد كرد و فرمود: ان شاءاللّه سعيد خوب مى شود.

او عصايى در دست داشت كه از نور بود. خواستيم به عنوان تشكر پولى به ايشان بدهيم كه قبول نكرد و بلافاصله تشريف برد و اثرى از ايشان نديدم.

سعيد را برداشتيم و به مسجد جمكران آورديم. در شب چهارشنبه، ساعت 5/2 شب كه مشغول نماز، دعا و توسل به آقا امام زمان(عليه السلام)بوديم، ناگهان سعيد متوجه شد كه نورى به طرف او مى آيد. ابتدا وحشت كرد، ولى بعد كم كم ترس او برطرف شد پس از لحظه اى آن نور او را احاطه كرد در همين هنگام سلامتى خود را در به دست آورد و حالا اثرى از غدّه و جاى بخيه در بدن او وجود ندارد».

زنده شدن دختر سه ساله

 

  اهل عربستان سعودى است و به مسجد جمكران آمده است. مى گويد:

«ما سنّى بوديم. اهل تسنن اسم حضرت فاطمه و زينب(عليهما السلام) را براى بچه ها خوب نمى دانند و عقيده دارند كه هر بچه اى به اين نام باشد به زودى مى ميرد، امّا من همسرى داشتم كه فاطمه نام داشت و در اولين زايمان هم دخترى به دنيا آورد. خانواده من اسم «حفصه» را براى او انتخاب كردند، ولى من زير بار نرفتم و اسم فرزندم را هم فاطمه گذاشتم. بعد از سه سال فاطمه مريض شد. دخترم را خدمت قبر رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بردم و از ايشان شفا خواستم كه الحمدللّه شفا دادند. بعد از برگشتن از نزد قبر حضرت رسول، دخترم خوابيد. خوابش طولانى شد. هر چه صدايش كرديم، بيدار نشد. او را پيش دكتر برديم كه گفت: بچه مرده است. وقتى به دكتر ديگرى مراجعه كرديم، او هم همان جمله را گفت.

دخترم را به غسالخانه برديم. بعد از چند دقيقه ديدم كه او حركت كرد و از من آب خواست. برايش آب آوردم. وقتى او را بغل كردم، گفت:

بابا! توى خواب ديدم كه مردى پيش من ايستاده و دو ركعت نماز خواند. بعد از نماز دست مبارك خود را بر سر من كشيد و گفت: بلند شو، شما زنده مى مانيد و فعلا نمى ميريد! و گفت كه به بابايت بگو تا شيعه شويد.

آرى! اين مسئله باعث شيعه شدن من شده است. حالا، براى تشكر و قدردانى از آقا امام زمان(عليه السلام) عازم ايران شدم و به مسجد جمكران آمدم».

شفاى ضايعه نخاع كمر

 يكى از برادران روستاى جمكران مى گويد:

«سال ها پيش كه به مسجد جمكران مشرف مى شدم از حاجى خليل قهوه چى كه در آن زمان خادم مسجد جمكران بود، شنيده بودم كه فردى به نام حسين آقا، مهندس برنامه و بودجه با هدايت آقاى حاج خلج قزوينى به مسجد جمكران مشرّف شده و شفا گرفته است. سال ها منتظر فرصت بودم كه از نزديك حاج خلج قزوينى را ببينم و جريان شفاى آن مهندس كه ضايعه نخاع كمر داشت و شفا گرفته بود را بپرسم تا اين كه به عنوان معلم به قريه جمكران آمدم و ظهرها براى خواندن نماز به مسجد مى رفتم. يكى از روزها شنيدم كه حاج خلج به مسجد تشريف آورده است. خدمت رسيدم و از ايشان خواستم كه جريان را تعريف كند كه گفت: روزى جلو قهوه خانه حاجى خليل در روستاى جمكران نشسته بودم. قبلا شنيده بودم كه شخصى به نام حسين آقا از قسمت نخاع دچار ضايعه شده و براى معالجه حتى به خارج هم رفته بود، ولى همه او را جواب كرده بودند. آن روز او را ديدم و از او خواستم كه چند روزى با هم باشيم و به مسجد جمكران مشرف شويم، امّا حسين آقا گفت: فايده اى ندارد. من به بهترين دكترها مراجعه كرده و جواب نشنيده ام.

من اصرار زيادى كردم. او پذيرفت. مدّت چهل روز با هم بوديم و به مسجد جمكران مشرف مى شديم. روز چهلم به حسين آقا گفتم: مواظب باش كه امروز، روز چهلم است. با هم به صحرا رفتيم. مدتى قدم زديم و دوباره به مسجد برگشتيم. وارد مسجد كه شديم به حسين آقا گفتم: خسته ام مى روم اطاق بغل مسجد تا كمى بخوابم.

حسين آقا گفت: من هم مى روم نماز بخوانم.

مدتى در اتاق خوابيدم. ناگهان سر و صداى زيادى در مسجد پيچيد و من از خواب بيدار شدم. بيرون آمدم و ديدم حسين آقا كه قبلا كمرش ناراحت بود، سنگ بزرگى از لب چاه برداشت و پرتاب كرد و هيچ دردى در كمر احساس نكرد. به او گفتم: چه شده؟

گفت: در مسجد نماز امام زمان(عليه السلام) را مى خواندم. وقتى نمازم تمام شد، نشستم و آقا سيدى را پهلوى خود احساس كردم. ايشان دست خود را به پشت من كشيد و فرمود: دردى در پشت تو نيست. و بعد فرمود: وقتى نماز امام زمان(عليه السلام) را خواندى، صلوات هم فرستادى؟

گفتم: خير.

فرمود: بفرست.

من پيشانى به مهر گذاشتم و صلوات مى فرستادم. ناگهان به فكرم رسيد كه او مرا از كجا مى شناخت و ناراحتيم را از كجا مى دانست. سرم را از مهر برداشتم، امّا كسى را نديدم و احساس كردم كه هيچ ناراحتى ندارم».

شفاى بيمارى كليه

  مادرى همراه فرزندش به واحد فرهنگى مسجد جمكران مراجعه نمود و اظهار داشت:

«فرزندم مدت هاى زيادى ناراحتى كليه داشت. وقتى او را به دكتر نشان داديم، گفت كه كليه فرزندم به طور مادرزادى كار نمى كند و عفونى شده است. او را سونوگرافى كردند و گفتند كه كليه بايد از بدن جدا شود. عكس رنگى گرفتيم. در بيمارستان لبافى نژاد كميسيون پزشكى تشكيل شد و همه نظر دادند كه بايد عمل شود.

ماه رمضان بود. شبى در خواب ديدم كه قرار است فرزند مريضم را به اتاق عمل ببرند. من به آقاى دكتر مى گفتم كه آقاى دكتر! بچه من خوب مى شود؟ دكتر در پاسخ گفت: خانم! همه چيز دست آقا امام زمان(عليه السلام)است.

وقتى دوباره به دكتر مراجعه كردم، قرار شد كه يكبار ديگر سونوگرافى بگيرند. آزمايشات لازم انجام شد و تصميم گرفتند تا بچه را به اتاق عمل ببرند. همان روز مطلع شدم كه هيأتى از نازى آباد تهران به مسجد جمكران مى آيد. گفتم: بگذاريد قبل از سونوگرافى و آزمايش، بر اساس خوابى كه ديده ام او را به مسجد جمكران ببرم.

SusaWebTools

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:معجزه,شفا,بيمار,جمكران,امام زمان, | موضوع: <-PostCategory-> |

قره ضد ميكرب است

بسمه تعالي

نقره ضد ميكرب  است!

دكتر  احمد علي آقا رفيعي

 "لا تختموا بغير الفضه فان رسول الله عليه و آله قال" جز انگشتر نقره بدست مكنيد زيرا پيامبر فرمود خدا پاك نكند دستي كه در آن انگشتر آهن باشد.

نقره صد ها بار بيش از ساير مواد ضد عفوني كننده موثر است و 650 ميكرب را از بين مي برد . شايد خود شما كه هميشه يك انگشتر نقره با نگين عقيق در دست داريد ,اطلاع نداشته باشيد كه چه خاصيت بزرگي در اين فلز گرانبها هست وچگونه بدون اينكه خود بدانيد  مراقب سلامت شماست.اخيرا"  دكتر هاري ماركراف استاد  پزشكي دانشگاه سانت دويس  پس از آزمايشهاي متعدد اعلام كرد كه نقره صدها بار بيش از ساير داروهاي ضد عفوني و ضد ميكرب , ميكربها را از بين مي برد در حاليكه  نقره به تنهايي مي تواند   650  ميكرب را نابود كند  بدون اينكه مانند  ديگر ضد عفونيها عوارض بعدي بر جاي گذارد . استاد ديگري بنام  چالز  فوكس  دارويي از نقره تهيه كرده است  به نام  سولفاديازين نقره , كه در معالجه سر ما خوردگي و جوش هاي پوستي و در  هفتاد در صد سوختگيهاي جلدي مورد استفاده قرار مي گيرد .همچنين شر كت هاي هواپيمايي انگلستان , سويس , آلمان , اسكانديناوي, فرانسه ,كانادا , ايتاليا  , ژاپن  و... از آن در داخل هواپيما به عنوان يك ميكرب كش قوي استفاده مي كنند  . حتي در سويس براي ضد عفوني كردن آب آشاميدني شهر از نقره استفاده مي كنند. فضه ( نقره ) در تفريح و دلگشايي قلب , نزديك به  يا قوت  است . براي بد بويي دهان  و رفع رطوبتهاي لزج و عفونت بلغم و ماليخوليا , ديوانگي , وسواس , سرفه , استسقا , طحال , سنگ مثانه و كليه ها سودمند است . ضمادش تحليل  برنده  ورمها  و با جيوه كشته شده براي رفع بواسير  مفيد است . نقره در  داروهاي  چشم جهت روشنايي  و تقويت  چشم سودمند است  , مصلح ضرر   نقره ,   كتيرا  است . گوگرد خام باعث  سياهي آن مي شود  اما  ماليدن نمك رفع سياهي آن كند .      

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:نقره,ميكروب,انگشتر آهن,ضد عفوني,بلغم ,ماليخوليا ,وسواس , | موضوع: <-PostCategory-> |

خوباشو جدا كنيد درهم نيست

 

لطفاً اگر جنبه نداريد يا وارد نشويد يا مراقب رفتار خود باشيد  ، همه چيز اينجا ست

 http://luxesoft.ir/index.php?bz=37295 

نويسنده: رضا | تاريخ: سه شنبه 21 شهريور 1398برچسب:لطفاً, همه چي , همه چي , جنبه , بي جنبه , خريد , فروشگاه , آنلاين , اينترنتي, | موضوع: <-PostCategory-> |

پاک کردن انواع لکه ها

 

پاک کردن انواع لکه ها
قبل از هر اقدامي فراموش نکنيد که بايد براي پاک کردن هر نوع لکه اي سرعت عمل داشته باشيد و بطور کلي; از قسمت پشت لکه بايد شروع نماييد. به اين ترتيب از پخش شدن لکه جلوگيري بعمل مي آيد.
- هنگامي که پارچه ديگري را به محلول لکه بر آغشته کرديد و مي خواهيد از آن براي پاک کردن لکه استفاده کنيد، پارچه را بر روي لکه نماليد بلکه پارچه را روي لکه بفشاريد و با سيستم ضربه اي عمل نماييد.
-  براي پاک کردن لکه ابتدا از محدوده خارجي لکه شروع کنيد و به سمت وسط لکه ادامه دهيد.
- براي لکه هاي غيرچرب از آب سرد استفاده نماييد، آب داغ لکه غيرچرب را پايدار مي نمايد.
1) لکه خون: لکه را زير آب سرد قرار داده و آن را با آب سرد بشوييد. لکه از بين مي رود. در صورت عدم تاثير مي توانيد محلولي از نشاسته با کمي آب تهيه نماييد تا خمير غليظي شود آن را روي لکه خون بماليد. بعد از خشک شدن نشاسته، نشاسته را از پارچه جدا نماييد، سپس لباس را بشوييد لکه خون از بين مي رود.
2) لکه گل و لاي بر روي لباس:  يک عدد سيب زميني را با چاقو به دو نيم کنيد و بر روي لکه بماليد، سپس لباس را در آب سرد بخيسانيد و سپس با پودر رختشويي شستشو دهيد. در صورتي پايداري لکه، پارچه اي را به الکل آغشته کنيد و بر روي لکه بماليد.
3) لکه آدامس: براي از بين بردن آدامس با يک تکه يخ چند مرتبه بر روي آدامس بکشيد تا از روي لباس جدا شود. اگر آدامس از پارچه جدا نشد مي توانيد از بنزين استفاده کنيد.
4) لکه شکلات: ابتدا باقي شکلات را از روي پارچه برداريد سپس يک پارچه سفيد را چند لايه تا کنيد و زير پارچه در محل لکه قرار دهيد. حال به نسبت مساوي سرکه و الکل را مخلوط کرده با پنبه روي محل بکشيد و با پنبه ديگر روي آن را خشک کنيد. چنانچه با اين روش لکه پاک نشد مي توانيد از آب اکسيژنه استفاده نماييد و در آخر پارچه را با آب گرم و صابون بشوييد.
5) لکه روژ  لب: خمير دندان بر روي لکه بماليد و سپس لکه را با آب گرم شستشو دهيد. يا محل لکه را در گليسيرين بخيسانيد سپس روي لکه را  الکل يا بنزين بماليد پارچه اي که آغشته به محلول پودر رختشويي شده را روي لکه بماليد بعد در محلول پودر رختشويي بشوييد، سپس خوب آبکشي کنيد.
6) لکه بستني: پارچه لک شده را با محلول آب و مايع لباسشويي خيس کنيد و بعد با پنبه اي آغشته به بنزين روي آن بکشيد و بعد آبکشي کنيد.
7) لکه آبميوه: اگر اين لکه بر روي پارچه سفيد بود با آب و صابون آن را بشوييد. اما اگر لکه روي پارچه پشمي بود، آب اکسيژنه را با چند قطره آمونياک مخلوط کرده با آن لکه را پاک کنيد. اگر لکه روي پارچه هاي ابريشمي سفيد و يا رنگي بود آب و الکل سفيد 90درصد را به نسبت مساوي مخلوط کرده و با آن لکه را محو کنيد. يا مقداري نمک بر روي لکه بريزيد و سپس آن را 10دقيقه در آب سرد بخوابانيد. پس از آن با آب گرم و پودر رختشويي بشوييد.
8) لکه ميوه هاي رنگين: لکه ميوه هايي که رنگين هستند (توت فرنگي، آلبالو و...) را مي توان با آب و آمونياک شستشو داد و نيز مي توان مقداري نمک روي لکه ريخته و بعد از مدتي با پودر رختشويي بشوييد و اگر لکه نرفت مي توان از محلول کلر استفاده کرد.
9) لکه تمشک: محل لکه را در محلول پودر رختشويي بخيسانيد و اگر شستيد و نرفت مقداري ماست رويش بريزيد. سپس با آب گرم شستشو دهيد.
10) لکه آبرنگ: لکه با آب سرد بشوييد سپس آن را با آب نيمگرم و پودر رختشويي بشوييد و آبکشي نماييد. اگر هنوز لکه برطرف نشده، پنبه را به گليسيرين آغشته نموده و روي آن بماليد، سپس با آب گرم و پودر رختشويي بشوييد و آب بکشيد و اگر نتيجه نگرفتيد از «تربانتين» استفاده نماييد.
11) لکه رنگ هاي پلاستيکي: باقيمانده رنگ را از روي پارچه بتراشيد سپس لکه به مدت 10دقيقه در نفت بماند و بعد با آب گرم و صابون بشوييد و آبکشي نماييد.
12) لکه تازه رنگهاي روغني: پاک کردن لک کهنه رنگهاي روغني تقريبا غير ممکن است اما در صورتي که هنوز خشک نشده باشد اضافه رنگ را از روي پارچه بتراشيد بعد پنبه اي را به تربانتين آغشته کنيد و روي لکه بماليد سپس با پنبه ديگري پاک کنيد اين کار را چندين بار تکرار کنيد و ته رنگ را نيز با آب گرم و پودر لباسشويي از بين ببريد.
13 ) لکه زنگ زدگي: براي پاک کردن لکه زنگ زدگي لکه را 10دقيقه در آب ليموي تازه که به آن نمک زده ايد خيس کنيد سپس لباس را با آب بشوييد.
14) لکه شمع و مدادهاي چرب آرايشي: ابتدا باقي مانده لکه را با جسمي نوک تيز به آرامي برداريد. سپس دو تکه دستمال توالت در دو طرف لکه قرار دهيد. سپس اتوي گرم را بر روي يکي از کاغذها در محل لکه فشار دهيد. به اين ترتيب، چربي موجود در لکه آب مي شود و جذب دستمال يا کاغذهاي طرفين مي شود.
15) لکه چاي و قهوه: براي از بين بردن لکه چاي، فورا پارچه خيس را روي لکه بکشيد. اگر پاک نشد، پارچه را آغشته به آب و پودر لباسشويي کنيد بر روي لکه بکشيد فورا تميز مي شود.
16) لکه زردي اتو: اگر لباس کتاني بر اثر گرماي زياد اتو زرد رنگ شده مي توانيد پياز را دو نيم کرده و روي لکه بماليد لکه هاي زرد برطرف خواهد شد و بعد لباس را داخل آب سرد 10 دقيقه خيس کنيد و بعد آن را بشوييد. يا از محلول آب اکسيژنه استفاده نماييد.
17) لکه واکس: ابتدا پارچه اي را خيس کنيد و روي آن بکشيد. سپس روي پارچه مقداي مايع ظرفشويي ريخته و بر روي لکه بکشيد. بعد دوباره با پارچه خيس ديگري روي لکه بکشيد اگر لکه کاملا از بين نرفت، با پارچه آغشته به الکل بر روي لکه بکشيد، تا کاملا تميز شود.
18) لکه قير: لکه قير را در بنزين بخوابانيد و سپس با آب و مواد شوينده شستشو دهيد و بعد در معرض آفتاب بگذاريد.
19) لکه روي چرم: پنبه اي را با روغن زيتون آغشته نماييد و روي چرم بکشيد و بعد با يک پنبه تميز و نمدار روي چرم را پاک کنيد.
20) پاک کردن لکه چربي از چرم: براي پاک کردن لکه چربي از روي کاپشن يا چکمه چرمي روي لکه چربي مايع ظرفشويي بماليد و بگذاريد خشک شود و سپس با دستمال آن را جلا دهيد.
21) لکه شير: براي از بين بردن لکه شير آمونياک را به مقدار زياد رقيق کرده و کمي نمک به آن بيفزاييد و لکه را با اين محلول پاک نماييدو بلافاصله آب بکشيد.
22) لکه عرق بدن: اگر لباس سفيد است کافيست مقداري محلول آب نمک تهيه کنيد و لکه را مدت يک ساعت در آن قرار دهيد تا پاک شود. براي پاک کردن لکه عرق از يقه لباس ازخمير جوش شيرين وسرکه سفيد کمک بگيريد اين خمير را روي محل مورد نظر بماليد بعد از چند دقيقه شستشو دهيد و براي پاک کردن لکه هاي عرق برسطح لباس مي توانيد از محلول رقيق شده سرکه يا آب ليمو نيز کمک بگيريد.
23) لکه جوهر: براي از بين بردن لکه جوهر مي توانيد لکه را پنج دقيقه در شير بخوابانيد، سپس آنرا با آب معمولي بشوييد لکه به راحتي از بين مي رود.
24) پاک کردن لکه مرکب: محل لکه را در مخلوطي از سرکه سفيد والکل قرار دهيد تا مرکب در آن حل شود بعد با آب سرد آن را شستشو دهيد.
25) لکه سس گوجه فرنگي: ابتدا باقي مانده لکه را با جسمي نوک تيز به آرامي برداريد. پارچه اي ديگر را به الکل آغشته کنيد، و آنرا روي لکه فشار دهيد بعد در آب سرد با مواد شوينده بشوييد.
26) لکه چسب: يک تکه پارچه را آغشته به سرکه کرده و روي چسب بگذاريد. چسب، سفتي خود را از دست داده و از لباس جدا مي شود.
27) لکه روغن: براي تميز کردن لباس هايي که روغني شده لباس را در نوشابه بخيسانيد و سپس آن را با آب و پودر لباسشويي بشوييد.
28) لکه چربي: براي از بين بردن لکه چربي قسمت لکه شده را با کمي محلول نمک و الکل بماليد. اگر لکه چربي روي پارچه ابريشمي است با کاغذ توالت روي قسمت لکه شده را بپوشانيد و اتوي داغ را محکم روي آن فشار دهيد تا لکه ناپديد شود.
29) لکه روغن ماشين: اگر لباس کتاني يا ابريشمي لک سياه روغن ماشين را گرفت روي لکه ها را روغن بماليد و بگذاريد 12ساعت بماند و سپس آن را با بنزين پاک کنيد. براي لباس چرمي مي توانيد مقداري وازلين روي لکه بماليد و بعد از يک ساعت و نيم با تتراکلرورد پاک کنيد سپس با يک تکه پارچه پشمي آن را جلا دهيد.
30) لکه نوشابه: قشر نازکي از نمک يا پودر تالک (پودر بچه) روي لکه بريزيد و آن را  تا يک ساعت بگذاريد بماند سپس با کمي مايع ظرفشويي و آب گرم شستشو دهيد.
31) پاک کردن لکه تخم مرغ: براي پاک کردن لکه تازه تخم مرغ محل لکه رابا آب سرد بشوييد بعد با آب ولرم وصابون محل لکه راشستشو دهيد و سپس با الکل و محلول رقيق آمونياک اثر لکه را برطرف نماييد.
32 ) لکه زرد سيگار: اگر لباس شما در اثر سوختگي يا سيگار زرد شده حبه قندي را روي لکه بکشيد و آنقدر اين کار را ادامه دهيد تا لکه از بين برود و سپس آن را با آب و پودر لباسشويي بشوييد.
 برای برطرف کردن چرک یقه پیراهن، قبل از قراردادن آن در ماشین لباس شویی می توانید روی یقه پیراهن صابون مالیده و پانزده دقیقه ای صبر کنید. سپس آن را داخل ماشین لباس شویی بیندازید تا تمیز تمیز شود.
- برای پاک کردن لکه های شمع می توانید روی آن ها کمی نفت ریخته و بعد از پنج دقیقه پاک کنید.
- برای جلوگیری از کثیف شدن سطح توسط شمع، می توانید زیر شمع های با قطر زیاد تعدادی پونس بزنید.
- بهترین راه زدودن بوی بد پیاز و سیر از انگشتان، مالیدن دست ها با سیب زمینی آب پز است.
- برای اینکه دود سیگار را در مکانی سر بسته از بین ببرید، می توانید بلا فاصله شمعی روشن کنید.
- اگر هنگام اتو کردن لباس، محلی به رنگ زرد درآمد، می توانید برای پاک کردن لکه زرد از آب اکسیژنه (H2O2) استفاده کنید.
- اگر کف تنگ آب به نظر کدر می رسد، می توانید کمی نمک و سرکه در کف تنگ نگاه دارید تا بهتر از روز اولش گردد!
- برای جذب رطوبت داخل یخچال می توانید ظرفی پر از نمک در آن قرار دهید.
- برای اینکه کریستال های زیبایتان بعد از شستشو درخشش خاصی پیدا کند، می توانید بار آخر آن ها را با مخلوط آب و سرکه آب بکشید.
- در قابلمه ها و تابه هایی که زرد شده اند، می توانید کمی آب و تمیز کننده قرار داده و بعد بجوشانید. بعد از جوشاندن ابتدا با آب گرم و سپس با آب سرد آن ها را اب بکشید.
- برای اینکه تنگ آب سفره، تمیزی و شفافیت قبلی خود را باز یابد، می توانید نصف آن را با تکه های روزنامه پر کرده و بعد از ریختن آب روی آن ها، حسابی تکانش دهید.
- برای تمیز کردن شیرهای آب به جای دستمال از جوراب کهنه تان استفاده کنید تا نتیجه ی عالی آن را ببینید.
- برای زدودن لکه های لجوج چای اگر پارچه تان پنبه ای یا پشمی بوده و لکه ی چای تازه باشد، می توانید آن را با دستمالی که در آب ولرم خیس کرده اید بمالید. ولی اگر لکه ی چای کهنه باشد، با تکه ای پنبه آغشته به آب لیمو و آب ولرم آن را تمیز کنید.
- برای زدودن لکه ی تخم مرغ باید لباس یا پارچه را مدتی در آب سرد نگاه داشته و سپس با آب ولرم و صابون آن را بشویید.
- برای پاک کردن بوی ماهی از بشقاب هایتان می توانید در ظرف شستشوی ظروف کمی تفاله ی قهوه گذاشته و شستشو را آغز کنید.
- برای زدودن اثر چای در قوری بهتر است آن را به مدت پانزده دقیقه در سرکه بجوشانید.
- برای پاک کردن لکه و رنگ پوست گردوی تازه از دست ها می توانید ان ها را با پنبه ای آغشته به به سرکه حسابی مالیده و سپس با آب سرد بشویید.
- برای پاک کردن زنگ فلز از روی لباس، روی آن چند قطره آب لیمو اضافه نموده سپس اتویش کنید.
- اگر روی رومیزی آب لیمو ریخت، دست پاچه نشوید! کمی نمک روی آن پاشیده و مطمئن باشید که بعد از اولین شستشو دیگر لکه ای در کار نخواهد بود.
- برای برطرف کردن بوی بد دهان، دانه ی قهوه بجوید.
- برای اینکه درب شیشه ای قابلمه یا ماهیتابه بخار نگیرد، با پوست لیمو از داخل، سطح شیشه را بمالید.
 

 

نويسنده: رضا | تاريخ: سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

كمك به همسر در امور خانه از ديدگاه خدا

 

كمك به همسر در امور خانه از ديدگاه خدا
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود :
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد.
فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند ، عرض کردم : بفرمایید. اظهار داشتند :
بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم ! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند ، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد ، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده ، شب زنده داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.
ای علی ! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید ، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.
ای علی ! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر ، از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.
ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.
ای علی ! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.
ای علی! خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.
 بحار ج ۱۳ ص ۱۳۳ چاپ ایران و جامع الاخبار ص ۱۰۲
 
نويسنده: رضا | تاريخ: سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

جملات پشت کامیونی

 

 جملات پشت کامیونی
آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!

آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!

اگر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!

اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست وخیار وهندوانه!
 التماس2A!

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!


باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم
من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!

بحث30یا c ممنوع!

بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه!

به مادرت رحم کن کوچولو!

بهتر ازمن چه کسی
جواب :به تو چه فضولی؟

تا جام اجل نکردم نوش هرگز نکنم تو را فراموش!

تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی
تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!

تاکسی نارنجی از من نرنجی!

تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!

جرم به دنیا آمدن

شهرت =پشیمان
نشانی=بی نشان!

جون من داداش یه خورده یواش!

جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!

داداش مرگ من یواش

امان از دست گلگیر ساز و نقاش!

در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای

سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!

دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!

دلبری دارم چو مار عینکی

خوشگل وزیبا ولی کم پولکی!

دنبالم نیا آواره میشی!


.دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!

دودوتا هفتا کی به کیه!


حالا که خر تو خره ماهم پیرایدیم(ژیان)


رخش بی قرار!


رفیق بی کلک مادر!


رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد

رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!

رود میرود اما ریگذارش میماند!


زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!


زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!


ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود
ز شهر و خانه ام آواره بنمود!

سر پایینی نوکرتم

سر بالایی شرمندتم

شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است

از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!



عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!


قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!


کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد

جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!

گاز دادن نشد مردی عشق آن است که بر گردی!


(گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند

طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!

تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم

بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!)

گلگیرم ولی گل نمیگیرم!


نوکرتم ننه!


یه بار پریدی موتوری دو بارپریدی موتوری آخر می افتی موتوری!
 

 

نويسنده: رضا | تاريخ: سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چک لیست سفر

 

وسایل ضروری سفر
این لیست نسبتا کاملی است از وسایلی که میتوانید با خود ببرید. البته تمام انتخاب ها با خودتان است اما میتوانید از این مرجع استفاده کنید.
مقدمات سفر : قطع برق تلویزیون - کامپیوتر - ضبط - قطع شیر اصلی گاز - قطع شیر اصلی آب - بستن پنجره ها - خاموش کردن چراغها - سمپاشی داخل حمام و دستشویی و آشپزخانه در صورت نياز سپردن خانه با آشناي نزديك و مطمئن
چک لیست وسایل سفر :
لباس زیر - جوراب - شلوار زير و شلوار رو - پیراهن - زیر پوش - دفتر یادداشت - خودکار - دوربین عکاسی فیلم برداری - سه پایه دوربین - باطری شارژی - شارژر باطری - شارژر موبایل - MP3 player – MP4 - مسواک و خمیر دندان و نخ دندان - بليط - کارت شناسايي - شناسنامه - پاسپورت - ماشین ریش تراش و وسایل اصلاح - اودکلن و خوشبو كننده - کیسه فریزر- دستکش کیسه ای یکبار مصرف - کیسه - شانه برس - ناخن گیر - - Flash memory - قرص سردرد و سرماخوردگي و قرص ماشين و اگر داروي خاصي مصرف مي كنيد - چسب زخم و مايع  بتادين - پودر بچه ( برای شهر هایی که تعریق زیاد است و احتمال عرق سوز شدن وجود دارد بسیار مفید است) - مایو - دیکشنری جیبی - چتر - لیف و وسايل استحمام - بارانی - کارت ویزیت - جیره خشک برای چند وعده - لباس راحت برای خواب - قاب عینک - دستمال عینک - حوله - کوله پشتی - صابون سفری - شامپوی سفری - دمپایی - ماشین حساب - کیف کمری - پول - سیم رابط دوربین - روزنامه باطله - پتو سفری - روبالشی و روتختی یکبار مصرف - قاشق ، چنگال و چاقو - آجیل و تنقلات - زیر انداز یکبار مصرف - پودر شستشوی دستی - سفره یکبار مصرف - کارت ماشین- معاینه فنی- بیمه نامه-گواهیمنامه- روغن ماشین - دفترچه درمانی- کارت بانک - چراغ قوه يا چراغ شارژي - چادر مسافرتی - الکل جامد جعبه کمکهای اولیه-شطرنج- وسایل بازی - چادر نماز- مهر و جا نماز و قبله نما - طناب- بالش - گاز پیک نیک- کبریت یا فندک- لباس گرم-کلاه- دستمال كاغذي - سفره نان-ظرف آب- قابلمه- قوری کتری-بشقاب- قاشق- چاقو-لیوان یکبار مصرف- نان- روغن- برنج - تن ماهی-میوه- خیار- سیب زمینی- پیاز-گوجه فرنگی-پنیر-آبلیمو-رب- تخم مرغ -قند - شکر- چای - نمک - زردچوبه-سه راهی کوچک برق و سيم رابط - - المنت برای درست کردن چای یا قهوه -  - سنجاق قفلی کوچک) - کيت خياطی (سوزن معمولی، سوزن نخ، مقداری نخ از ٣یا ۴ رنگ مختلف - - مداد، چسب نواری و چند برگ کوچک کاغذ - - قیچی - - عينک آفتابی، کلاه آفتاب گير - - مجموعه ابزار تاشو کمری (چاقو و درب بازکن و پيچ گوشتی و ...) - - چای کيسه ای مرغوب  - - قند و شکر - - فلاسک آب و چائي - - سيخ و منقل وسایل کباب و ژل آتشزنه - علاوه بر چک کردن باد لاستيک و چراغها ، فيلتر روغن، فيلتر هوا، روغن و ... باد لاستيک زاپاس و زنجير چرخ رو هم چک کنيد .
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

احترام به دیدگاه دیگران

دیدگاهی متفاوت: اسب یا قورباغه؟

شما فکر میکنید که این یک قورباغه است و من فکر می کنم که این یک اسب است!

کمی صبر کنید...

نکته اخلاقی: همانطور که بصورت واضح در تصویر بالا مشاهده میکنید، باید به نظرات و عقاید یکدیگر احترام بگذاریم. فقط نیاز داریم کمی صبر کنیم و فعالانه به نقطه نظرات دیگران گوش دهیم

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عید مبارک





 


 

 

 

 

 

 

 

 

hafseen.jpg

 

اميدوارم در سال جديد لبتون  هميشه خندون باشه!

 

nini%5B1%5D.jpg

 

دستاتون هم بجز در خونه خدا جلوي هيشكي دراز نشه!

 

Pray.jpg

خونه دلتون هم هميشه بهاري باشه!

BaHaR.jpg

سايتون هم بالاي سر خانوادتون باشه و كنار هم خوش و خرم باشيد!

baby%5B1%5D.gif

جيبتون پرازپول !

gold_coins.jpg

سفره ي خونتون هم رنگينتر از سالهاي گذشته!

s1185451145.jpg

غم هم تودلتون راه پيدا نكنه!

df.JPG

ما را هم ازدعاي خيرتون محروم نكنيد!

 

 

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

توصیه بهداشتی: علل ایجاد سکسکه و روش درمان رفع آن

 

 
 
 
سکسکه علل مختلفی دارد که بسته به نوع علت درمان و تدابیر مربوطه به شرح ذیل وجود دارد:
علت: ممکن است به دلیل خوردن چیزی تند و تیز مثل فلفل ایجاد شود.
 
درمان:در این صورت جرعه جرعه نوشیدن آب گرم و خوردن آش جو با روغن بادام شیرین و قی کردن با نوشیدن سکنجبین و آب گرم مفید است.
همچنین نوشیدن سکنجبین با پوست هلیله زرد و یا خوردن نان با آب انار نافع است.


 
علت:ممکن است عامل ماده غلیظ یاباد غلیظ  و سوئ مزاج سرد باشد. که غالباً بعد از خوردن غذاهای غلیظ و سنگین ایجادمی شود. در این صورت آروغ ترش و تهوع و زیادی آب دهان وجود دارد.
درمان: برای درمان بهتر است شوید وترب را جوشانده کمی سکنجبین به آن اضافه کرده آنرا میل کنید و سپس قی کنید تا ماده مزاحم از معده پاک شود. جویدن کندر و پونه نیز مفید است. اگر زنیان و سداب و آویشن و پونه راکوبیده الک کرده و صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری میل شود بسیار موثر است.

عطسه کردن، نفس عمیق کشیدن و نگه داشتن آن، ترس و اندوه نیز می تواند موجب قطع سکسکه شود. بستن دست و پا نیز می تواند مفید باشد.
تذکر: توجه کنید که در افراد مسن گاهی بیماری قلبی با سکسکه بروز میکند که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
 
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اولین هارد

اولين هارد دنيا

 

 این عکس در سال 1956 گرفته شده و

این یک هارد کامپیوتر با فضای ذخیره 5 مگابایت هست !!!!

 

 

نويسنده: رضا | تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سخت ترین تست هوش دنیا

سخت ترین تست هوش دنیا

 

    

 

لطفا همه سوالات و گزینه ها را به دقت بخوانید و به سرعت به انتهای صفحه که جوابها در آن هست نروید.

 

 

 

 

 

 

 

خودتان متوجه کمی علم و هوشتان می شوید….عجله نکنید….شخصی در یک تست هوش دردانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده شرکت کرده .

 

سوالات این مسابقه به شرح زیر میباشد :

 

 ۱-جنگ ۱۰۰ ساله چند سال طول کشید؟

 

الف-۱۱۶ سال ب-۹۹ سال ج-۱۰۰ سال د- ۱۵۰ سالآن شخص از این سوال بدون دادن جواب عبور کرد

 

 

 

۲-کلاه پانامایی در کدام کشور ساخته میشود؟

 

 

 

الف-برزیل ب-شیلی ج-پاناما د-اکوادورآن ازدانش اموزان دانشگاه برای جواب دادن کمک خواست

 

 

 

۳-مردم روسیه در کدام ماه انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟

 

 

 

الف-ژانویه ب-سپتامبر ج-اکتبر د-نوامبرآن شخص از خدا کمک خواست

 

 

 

۴-کدام یک از این اسامی اسم کوچک شاه جورج پنجم بود؟

 

 

 

الف-ادر ب-البرت ج-جورج د-مانویلآن شخص این سوال رو با پرتاب سکه جواب داد

 

 

 

۵-نام اصلی جزایر قناری واقع در اقیانوس ارام از چه منبعی گرفته شده است؟

 

 

 

الف-قناری ب-کانگرو ج-توله سگ د-موش صحراییآن شخص از خیر یک میلیون دلار گذشت . جواب سوالات در پایین………..

 

 

 

اگر شما فکر میکنید که از آن شخص باهوشتر هستید و به هوش او میخندید پس لطفا به جواب صحیح سوالات در زیر توجه کنید :

 

۱- جنگ ۱۰۰ ساله( ۱۴۵۳-۱۳۳۷ میلادی) به مدت ۱۱۶ سال به درازا کشید .۲- کلاه پانامایی در کشور اکوادور ساخته میشود.۳- انقلاب اکتبر روسیه در ماه نوامبر جشن گرفته میشود.۴- نام کوچک شاه جورج البرت بود.(در ۱۹۳۶ او نام کوچک خود را تغییر داد.)۵- توله سگ . در زبان اسپانیایی insularia canaria که در فارسی به معنی جزایر توله سگها است .

نويسنده: رضا | تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

موضوع جدید انشاء : مهندس بهتر است یا مدیر؟



...

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدوداً ۷ متری در طول جغرافیایی " ۱٨'۲۴
۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ ۳۷ هستید.

مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید

مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟"

مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.

مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"

مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.

اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد!

به نقل از : http://ayoup.persianblog.ir

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

معجزه پیامبر (ص)

اظهار معجزه پیامبر (ص) و به سخن آمدن سنگریزه دردست ابو جهل و گواهی دادن به رسالت آن حضرت :      

 ابو جهل به پیامبر گفت :‌بگو به بینم که در دست من چیست ؟

پیامبر فرمود :‌کدام یک را بگویم ؟ آیا بگویم آن چه که دردست تو است چیست ؟

یا بگویم آنچه در دست تست به حقانیت من گواهی بدهد ؟

ابوجهل گفت : آن دومی نادر تر است (اشیاء بی جان سخن بگویند )

پیامبر گفت :‌بلی ،در دنیا چیز های  نادر زیاد وجود دارد .اما این را هم بدان که خداوند از همه این ها تواناتر است .در دست تو شش عدد سنگ است و درست گوش بده و صدای تسبیح گفتن آن ها را بشنو .سپس از میان مشت ابو جهل  سنگ ها به صدا در آمده و کلمه شهادتین را گفتند .ابوجهل از خشم و کینه سنگ ها را به زمین انداخته و به سوی خانه اش رفت .

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ليزر

 

كلمه ليزر از جمله Emmission of Radiation گرفته شده است كه به معناي تقويت بيشتر نور به‌وسيله انتشار اشعه تحريك شده مي باشد. اشعه ليزر امروزمصرف زيادي در علوم مختلف دارد،و در علوم شيمي مخابرات، پزشكي ، عكاسي و غيره دگرگوني هاي شگرفي به وجود آورده است. فرانسوي ها بدون استفاده از عدسي به وسيله اين اشعه عكسي از يك مجسمه برداشته اند كه وقتي بيننده سرش را حركت مي دهد و مي تواند قسمت هاي جانبي و پشتي مجسمه را هم در عكس ببيند. به كمك اشعه ليزر مي توان درباره اعماق زمين مطالعه كرد فيلمهاي سه بعدي تهيه نمود كه وقتي بيننده در سالن سينما فيلم را تماشا مي كند خود را در ميان ماجرا احساس مي نمايد. دانشمندان پيش بيني كردند كه حتي مي توان به كمك پرتو هاي اين اشعه ، ويروس و سلول هاي زنده ساخت . ليزر مي تواند به سرعت فولاد را سوراخ كند و پيشرفت بعضي ازانواع سرطان را متوقف سازد.وقوع زلزله را پيش بيني كند و در آن واحد ميليون ها ارتباط تلفني برقرار سازد و از همه بالاتر توانسته در علم جراحي انقلاب عظيمي پديد آورد . موارد ديگر مورد استفاده اشعه ليزر عبارت اند از :

 

1.تعيين دقيق هدف براي نشانه گيري.

2.روشن كردن هدف براي تشخيص تيراندازي.

3.راهنمايي اشخاص كور به وسيله ارسال اشعه كه در هنگام برخورد با اشياء منعكس شده به صورت امواج صوتي در مي آيد و نابينا را از وجود مانع با خبر مي سازد.

4.تعيين ساختمان و تركيب جو .

5.آگاه ساختن خلبانان به وجود مانع به وسيله نشان دادن عكس هاي تلويزيوني كه بر روي صفحه تلويزيون موجود در كابين خلبان ديده مي شود .

6.هدايت ماشين هاي سنگين براي راهسازي تونل سازي و غيره.

تكنيك ليزر در اواخر دهه 1950 و اوايل دهه 1960 به‌وسيله دانشمنداني كه در زمينه طيف نمائي تحقيق مي كردند شناخته شد. اين دانش كه به ميزان زيادي درك انسان را در راه شناسايي اتم و جهان تقويت كرده است تا سال 1950 چنان توسعه يافت كه بسياري از دانشمندان به بررسي هسته اتم و توسعه دستگاه هاي غول پيكر پژوهش هسته اي مانند سنكروترون ها synchrottons روي آوردند و حتي ستاره شناسان راه هاي جديدي را در بررسي هاي خود با استفاده از راديو مورد آزمايش قرار دادند .در دهه 1950 نظريه ها و تكنيك هاي طيف نمائي يا فرضيه هاي وابسته به فلوئورسانس آميخته شد و در آغاز نتيجه اين تحقيقات دستگاهي را به نام ميزر maser به وجود آورد . و اين كلمه از حرف هاي اول كلمات انگليسي زير به دست آمده است : Microwave Amplification Bystimutated Emission of Radiution

كه معناي آن عبارت است از تقويت موج كوتاه به وسيله انتشار اشعه تحريك شده.

 

     توسعه و كاربرد ميزر خيلي سريع امكان گسترش اين عمل را به داخل منطقه هاي نور ماوراء بنفش و نور مرئي طيف پيشرفت داد.

 

    اما بسياري از دانشمندان نسبت به فيزيك و طبيعت اتشار تشعشع تحريك شده در فركانس هاي بسيار زياد منطقه ماوراء بنفش ونور مرئي طيف دل سرد شده بودند اينك بي آن كه وارد اصل كوانتوم شويم كافي است كه بگوييم كه اين مسئله محرز شده كه اشكال حاصل از گذر منظم و كنترل شده اتمي به نسبت مكعب فركانس افزايش مي يابد. معهذا چون مشاهدات عيني نشان دادند كه ميزر براي منطقه هاي طول موج نوري عملي و قابل استفاده است ،اين بود كه بررسي ها و آزمايشات سال هاي آخر دهه 1950 از هر لحاظ توسعه و افزايش پيدا كرد س . ا ح تاونزc .h .townes دانشمند معروف امريكايي و استاد دانشگاه كلمبيا در دنباله فعاليت ها و كوشش هايش پيش روي خود را به يك تجزيه و تحليل دامنه دار در باره امكان تقويت نور به جاي موج كوتاه و انتشار مرتبط ادامه داد.در ژوئيه سال 1958 او به اداره پژوهش هاي علمي نيروي هوايي امريكا پيشنهاد كرد كه درباره امكان ايجاد يك (تقويت نور با انتشار تحريك شده ) پژوهش شود . در دسامبر همان سال در يك مقاله علمي همراه با همكار دانشمندش ا . ال .شاولو A.l.Schuwlow اصول طره ليزر را شرح داد و يك سيستم عملي ليزري را پيشنهاد كرد. بالاخره شارلو و تاونز دريافتند كه بسياري از كريستال ها به خصوص نمك هاي خاك هاي كمياب مانند نئوديميومNeodymium ويژگي هاي طبيعي و فلئورسانس دارند كه ممكن است محيط مناسبي براي ليزر باشد . ياقوت يكي از چندين كريستالي بود كه توجه پژوهندگان درباره ميزر را به خود جلب كرد اين گوهر گران بها كه قبلاً به عنوان زيور مورد استفاده قرار مي گرفت چند كاربرد آزمايشگاهي نيز داشت كه مهمترين آن ها فعاليت در ميزر جامد بود . ياقوت هاي طبيعي از نظر اندازه ومقدار براي اين غير كافي هستند . بدين جهت بود كه دانشمندان تصميم گرفتند كه كريستال هاي ياقوت را به طور مصنوعي در آزمايشگاه تهيه كنند و تا سال 1958 ياقوت هايي به قطر 5/2سانتيمتر و در ازاي چند سانتيمتر به طور مرتب در دماي زياد كوره ها تهيه شود.

 

     دكتر تي.اچ.مي مان در اوايل 1960 كه در آزمايشگاه هاي پژوهشي هنوز سرگرم كار بود، مشاهدات خود را براي نخستين بار ضمن مقاله اي گزارش داد. سرانجام در همان سال اولين اشعه ليزر در يك قطعه ياقوت كه به وضع خاصي تراش داده شده بود، خارج شد.

 

سرانجام ميمان چنين نتيجه گرفت ، بين دو حالت تحريك شده ، اتم كروم انجام مي شود و داده هاي طبيعي و مدت گذر ، نشان دهنده تقويت نور هستند ودر ضمن انتشار تحريك شده هم حاصل مي شوند.

اولين نمايش آزمايشي ولي اميد بخش اصل ليزر شامل تمام عناصر فيزيكي لازم براي يك ليزر حالت جامد بود. با اينكه پيشرفت هاي نويني در ماده ها از اوايل 1960 تاكنون به وجود آمده ، معهذا هنوز قسمت هاي اساسي بيشترليزر هاي حالت جامد (يا شيشه اي) شده اند.

به طور كلي دستگاه مولد ليزر از دو قسمت اساسي تشكيل شده است :

1.منبع انرژي خارجي كه مي تواند منشا الكتريكي يا نوراني داشته باشد.

2.يك محيط جامد ، مايع يا گازي كه در آن موج نوراني توليد شود.

     همان طوري كه اشاره كرديم ، مي مان، سازنده ليزر جامد، از يك كريستال ياقوتي با يك نور بسيار قوي استفاده كرد ولي دانشمند ايراني (دكتر جوان) در آزمايشگاه بل در سال 1961 لوله گازي را تحت ولتاژ الكتريكي قرار داد و اشعه ليزر به‌دست آمد كه البته در هر دو روش بالا به انرژي خارجي (يعني نور ) و الكتريسيته احتياج داريم.

     از مدت ها پيش دانشمندان در جستجوي ليزري بودند كه به انرژي احتياج نداشته باشد و عاقبت به اين نتيجه رسيدند كه واكنش هاي شيميايي گرما را بهترين وسيله براي اجراي اين منظور مي كند و سر انجام از تركيب گاز هاي هيدروژن و كلر و تشكيل اسيد كلريدريك در يك لوله شيشه اي توانستند انرژي حرارتي را تبديل به نور كنند و ليزر شيميايي بسازند .

     براي روشن شدن مطلب به طور اختصار در مورد تحريك اتم و صدور امواج الكترومانيتيك كه در تهيه اشعه ليزر اهميت اساسي دارد توضيح مي دهيم . تحريك اتم و صدور امواج الكترومانيتيك اتم و ملكول را از لحاظ جذب و آزاد كردن انرژي مي توانبه يك فنر معمولي تشبيه كرد،فنر وسيله‌اي است كه مي تواند انرژي مكانيكي را در خود ذخيره كند و در موقع لزوم آن را پس بدهد ، يعني باز شود .

اتم ها و ملكول ها هم به علت وضع ساختماني و قابليت تحريك مي توانند مقدار مشخصي انرژي جذب كنند ، ولي بر خلاف فنر، اتم ها نمي توانند در اين حالت دوام بياورند و پس از لحظه اي كوتاه ، انرژي خود را آزاد مي كنند و به حالت اول باز مي گردند.

يك اتم يا ملكول انرژي جذب شده را به صورت امواج الكترومانيتيك پس مي دهد اين انرژي كه به صورت موج مي باشدبا يك دامنه و فركانس و فاز مشخص مي شود يك اجتماع ملكولي ، يا اتمي كه از ميلياردها ذره تشكيل شده است ، همه در يك سطح انرژي قرار ندارند ، لذا چنين اجتماع ملكولي يا اتمي ، انرژي جذب شده را به صورت يك دسته امواج با باند فركانس بسيار وسيع آزاد مي كند كه اين طيف اشعه صادره از امواج ماوراء بنفش تا امواج راديويي تغيير مي كند و بستگي به حالات تحريكات اتم ها دارد.

هر فركانس با رنگ ويژه اي مشخص مي شود و نور سفيد تركيبي است از امواجي با طول موج هاي بين 4000 تا 8000 آنگسترم . حال اگر بتوانيم نوري به دست آوريم كه فقط از يك فركانس مشخص تشكيل شده باشد، به ليزر دست يافته ايم . لذا براي به دست آوردن ليزر، بايداختلاف فاز هايي را كه در يك دسته اشعه وجود دارد از بين ببريم و امواج را به هم منطبق كنيم . بدين ترتيب براي به دست آوردن نور ليزر بايد ابتدا به اتم ها انرژي بدهيم و بعد آن ها را تحريك كنيم تا نور صادر كنند.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شهيد پلاك ( شهيد عطري )

بسم رب الشهداء و الصديقين

شهيدي كه مزارش هميشه بوي گل مي دهد

 

قطعه اي از بهشت در قطعه 26 ردیف 32 شماره 22 بهشت زهرا (س)

  سید احمد پلارک

 

 
فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66 عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.  در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.  او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا(ع) ) مأمن همیشگی‌اش بود. اگر چه او از بچگی نمی‌شناختم اما از سال 63رفاقتمان شدیدتر شد. وی دائماً به منطقه می‌رفت و من از سال 65به او ملحق شدم و از نزدیک همراهیش نمودم. او فرمانده آ ر پی چی زنهان گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود  

 

احمد مثل خیلی از شهدای دیگه بود. به مادرش احترام می‌گذاشت، به نماز اول وقت اعتقاد داشت، نماز شبش ترک نمی‌شد. همیشه غسل جمعه می‌کرد. سوره‌ی واقعه رو می خوند و... اما این که چرا مزارش خوشبو شده و دو سه بار هم که سنگش رو عوض کردن باز هم خیلی از نیمه شب‌ها خصوصاً تابستون‌ها فضا رو معطر می‌کند به نظر من یه دلیلی داره... 
سید احمد یه مادر داره که هنوزم زنده است. خدا حفظش کند. خیلی مؤمنه واهل دله. معروف بود که تو قنوت نماز از لباش آبی می‌ریخت که معطر بود. بعضی از زن‌ها می‌گفتند ما با چشم خودمون این مسئله رو دیدیم.  امّا یه عده اونقدر با طعنه و کنایه‌ها شون پیرزن رو اذیت کردن که بنده‌ی خدا گوشه‌نشین شده  ، فکر می‌کنم خدا خواست با خوشبو کردن مزار احمد قدرتش رو به اون‌ها نشون بده ... تازه خیلی‌ها هم از احمد حاجت می‌گیرن.       ( نقل از كتاب ننه علي ).

  وصیت نامه شهید سید احمد پلارک

 بسم ا... الرحمن الرحیم

 

 
سـتایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی کردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیک یا ثارا... ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنـــده کردی اسلام را با خونت و با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید . یا حسین(ع) دخیلم آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما . خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به  ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم . خدایا به رحمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی را که مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی العفو...

 

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم ) که میدانم بر سر قبرم می آید.

  سید احمد پلارک ظهر عاشورا 24/6/1365

  

  

  به قول یکی از روحانیون ، شهید پلارك هم مثل یكی از سربازان پیامبر در صدر اسلام ، ( غسیل الملائكه)  بوده است. غسیل الملائكه یعنی كسی كه ملائكه غسلش داده‌اند . در تاریخ اسلام آمده كه حنظله غسیل الملائكه كه از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد عروسی كرد و در حجله خوابید. فردا صبح كه لشكر اسلام به سمت احد حركت می‌كردند او هم عجله كرد و نرسید غسل كند. بعد رفت و شهید شد و ملائكه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. بعد پیامبر بالای جنازه او آمد و از این واقعه خبر داد. حالا شهید پلارك یا همان شهید عطری خودمان هم این چنین است و برای همین است كه همیشه قبر او خوشبو و نمناك است.

 شهید پلارک به گفته ی مادرش از 13 سالگی تا 23 سالگی که به شهادت رسید ،  نماز شبش ترک نشده بود...

شبهای بسیاری سر بر سجده ی عبادت با خدای خود نجوا میکرده و اشک می ریخته....

  مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چند کار را هرگز ترک نکرده:

   (1)    نماز شب

  (2)   غسل روز جمعه

  (3)  زیارت عاشورای هر صبح

  (4)    ذکر 100صلوات در هرروز و100 بار لعن بنی امیه

  اشکهای شهید پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می کند.....

 واقعیت هایی در مورد شهید پلارک

 

  گفتگویی که با همرزم شهید :

  حاج حسین اسدالهی همرزم شهید احمد پلارک که تا چند ساعت قبل از شهادت سید احمد با شهید بود میگوید شهید پلارک رزمنده بود و جانشین فرمانده گردان بود در آخرین عملیاتی که شرکت میکنند سید احمد اطلاعات مربوط به عملیات را به همرزمان میدهد و میگوید که تا کجا در کنارشان هست و در همان عملیات در گردان عمار شهید میشود در میدان نبرد . مطالبی که مربوط به عطری بودن مزار شهید هست از نظر حاج حسین خیلی عادی است چون هم سید است فرزند حضرت زهرا و هم با اخلاص و مرامی که سید احمد داشت این مسئله چیز غیرعادی نیست عنایتی از خدای قادر .

  شب ولادت بود ، گفت باهم جمع شیم و مولودی بخوانیم گفتیم آخه کسی نیست که برای ما بخواند گفت حالا شما بچه هارا جمع کنید . پشت خاکریز بودیم نمیشد بیشتر از 4-5 نفر جمع شد. جمع شدیم و شروع کرد به خوندن مولودی فکرش را هم نمیکردیم سید بخواهد برای ما مولودی بخواند. همه فکر و دغدغه اش این بود که چه کاری میتواند برای کمک به بقیه انجام دهد اخلاص خاصی داشت عطری بودن مزار شاید جواب یکی از اخلاص های سید باشد ، اگر فاطمه زهرا (س) یه لحظه برای دیدن فرزندش آمده باشد بعید نیست بوی عطری از خود به جا گذاشته باشد . به هرحال دلیل این مسئله را فقط خدا میداند و بس .

  شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد . او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .

 بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید .

  وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .

  هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اونطرف سنگ خیس میشه و گلاب ازش بیرون میاد.

 

 


نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 18 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تبريك تولد امام ( ع )

 

باسمه تعالی

 زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را <

نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شيرين ترين و آموزنده ترين لحظه زندگي پروفسور حسابي

 

شيرين ترين و آموزنده ترين لحظه زندگي پروفسور حسابي

پروفسور حسابي چند نظريه مهم در علم فيزيك داشتند كه مهم ترين آنها بي نهايت بودن ذرات بود ، در اين ارتباط با چندين دانشمند اروپايي مكاتبه و ملاقات مي كنند و همه آنها توصيه مي كنند كه بهتر است بطور مستقيم با دفتر پروفسور اينشتن تماس بگيرد بنابراين ايشان نامه اي همراه با محاسبات مربوطه را براي دفتر ايشان در دانشگاه پرينستون مي فرستند بعد از مدتي ايشان به اين دانشگاه دعوت مي شوند و وقت ملاقاتي با دستيار اينشتن برايشان مشخص ميشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ايشان گفته مي شود كه براي شما وقت ملاقاتي با پروفسور اينشتن تعيين مي شود كه نظريه خود را بصورت حضوري با ايشان مطرح كنيد پروفسور حسابي نقل مي كنند كه وقتي براي اولين بار با بزرگترين دانشمند فيزيك جهان آلبرت اينشتن روبه رو شدم ايشان را بي اندازه ساده ، آرام و متواضع يافتم و البته فوق العاده مودب و صميمي ! زودتر از من در اتاق انتظار دفتر خودش ، به انتظار من نشسته بود و وقتي من وارد شدم با استقبالي گرم مرا به دفتر كارش برد و بدون اينكه پشت ميزش بنشيند كنار من روي مبل نشست ، نظريه خود را در ارتباط با بي نهايت بودن ذرات براي ايشان توضيح دادم ، بعد از اينكه نگاهي به برگه هاي محاسباتي من انداختند ، گفتند كه ما يكماه ديگر با هم ملاقات خواهيم كرد .يكماه بعد وقتي دوباره به ملاقات اينشتن رفتم به من گفت : من به عنوان كسي كه در فيزيك تجربه اي دارم مي توانم به جرات بگويم نظريه شما در آينده اي نه چندان دور علم فيزيك را متحول خواهد كرد باورم نمي شد كه چه شنيده ام ، ديگر از خوشحالي نميتوانستم نفس بكشم ، در ادامه اما توضيح دادند كه البته نظريه شما هنوز متقارن نيست بايد بيشتر روي آن كار كنيد براي همين بهتر است به تحقيقات خود ادامه دهيد من به دستيارم خواهم گفت همه امكانات لازم را در اختيار شما بگذارند ، به اين ترتيب با پيگيري دستيار و نامه اي با امضاء اينشتن بهترين آزمايشگاه نور امريكا در دانشگاه شيكاگو امكانات لازم را در اختيار من قرار داد و در خوابگاه دانشگاه نيز يك اتاق بسيار مجهز مانند اتاق يك هتل در اختيار من گذاشتند ، اولين روزي كه كارم را در آزمايشگاه شروع كردم و مشغول جابجايي وسايل شخصي بر روي ميزم و كشوهاي آن بودم ، متوجه شدم يك دسته چك سفيد كه تمام برگه هاي آن امضاء شده بود در داخل يكي از كشوها جا مانده است ، به سرعت آن را نزد ريیس آزمايشگاه بردم و مسئله را توضيح دادم ، ريس آزمايشگاه گفت اين دسته چك جا نمانده متعلق به شما است كه تمام نيازمنديهاي تحقيقاتي خود را بدون تشريفات اداري تهيه كنيد اين امكان براي تمام پژوهشگران اين آزمايشگاه فراهم شده است ، گفتم اما با اين روش امكان سوء استفاده هم وجود دارد ، او در پاسخ گفت درصد پيشرفت ما از اين اعتماد در مقابل خطاهاي احتمالي همكاران خيلي ناچيز است .
بعد از مدتها تحقيق بالاخره نظريه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعيه را به دانشگاه پرينستون فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد ، با تشويق حاضرين در جلسه ، وارد سالن شدم و با كمال شگفتي ديدم اينشتن در مقابل من ايستاد و ابزاراحترام كرد و به دنبال او ساير اساتيد و دانشمندان هم برخاستند ، من كه كاملاً مضطرب شده و دست و پاي خود را گم كرده بودم با اشاره اينشتن و نشستن در كنار ايشان و كمي صحبت كه با من كردند آرام تر شده و سپس به پاي تخته رفتم و شروع كردم به توضيح معادلات و محاسباتم و سعي كردم كه با عجله نظراتم را بگويم كه پروفسور اينشتن من را صدا كرده و گفتند كه چرا اينهمه با عجله ؟ گفتم نمي خواهم وقت شما و اساتيد را بگيرم ولي ايشان با محبت گفتند خير الان شما پروفسور حسابي هستيد و من و ديگران دانشجويان شما هستيم و وقت ما كاملاً در اختيار شماست .
آن جلسه دفاعيه براي من يكي از شيرين ترين و آموزنده ترين لحظات زندگيم بود وقتي بزرگترين دانشمند فيزيك جهان يعني آلبرت اينشتن من را استاد خود خطاب كرد و نيز بزرگترين درس زندگيم را آنجا آموختم كه هر چه انساني وجود ارزشمند تري دارد همان اندازه متواضع ، مودب و فروتن نيز هست !!
يكماه بعد ، بعد از كسب درجه دكترا اينشتن به من اجازه داد كه در كنار او در دانشگاه پرينستون به تدريس و تحقيقاتم ادامه دهم.

منبع :  www.u24.ir

نويسنده: رضا | تاريخ: پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خواص نقره

بسمه تعالي

نانو نقره

داستان خاصيت ضد ميكروبي نقره داستاني معاصر نيست بلكه اين خاصيت از ديرباز شناخته شده بوده و بكار مي رفته است براي مثال در جنگها جهت ترميم زخمهاي سربازان روي زخم سكه اي از جنس نقره قرار ميدادند و سپس محل زخم را مي بستند و يا براي نگهداري مواد غذايي از ظروف نقره اي استفاده مي شده است، و علت شيوع نيافتن بيماريهاي مسري در مناطق اعيان نشين را به ظروف نقره نسبت ميدهند.

دانشمندان مكانيسم هاي متفاوتي را براي تبيين اثرگذاري نقره بر ميكروبها يافته اند. به دليل همين تعدد مكانيسم ها است كه ميكروبها نميتوانند نسبت به نقره سازگار شوند و يا مقاومت پيدا كنند.

امروزه به مدد فناوري نانو ساخت ذرات نقره در ابعاد نانو ميسر گشته است  ذرات نانو نقره به ما اين امكان را ميدهند كه با كمترين غلظت خاصيت ضد ميكروبي بسيار قوي را از فلز نقره شاهد باشيم.

در ميان مكانيسم هاي متعددي كه از فلز نانو نقره شناخته شده است ، دو مكانيسم بصورت بارز در نظر گرفته مي شود كه به شرح زير است.

مكانيسم يوني:

در اين مكانيسم ذرات نانو نقره فلزي به مرور زمان يون هاي Ag+ را از خود ساطع ميكنند. اين يونها طي واكنش جانشيني باندهاي  HS- را در جداره ميكرو ارگانيسم  به باندهاي AgS- تبديل مي كنند كه نتيجه اين واكنش تاتوره شدن و تلف شدن ميكرو ارگانيسم است.

مكانيسم كاتاليستي:

اين مكانيسم كه بيشتر در مورد كامپوزيتهاي نانونقره – سمي كانداكتورها صدق مي كند ذرات نانو نقره روي پايه هاي نيمه هادي مانند Tio2 يا Sio2  قرار گرفته ميشود در اين حالت پايه هاي نيمه هادي بدون نياز به انرژي نور به دليل كاهش سرعت الكترونها بين لايه ظرفيت و لايه هدايت اتم به حالت پايداري از حضور حفره هاي + و تراكم e(_) ميرسند در اين وضعيت ذره مانند يك پيل الكتروشيميايي عمل ميكند و با اكسيد كردن اتم O2 يون-O2 و با هيدروليز H2O ، يون OH+ را توليد ميكنند كه هر دو از بنيانهاي فعال در گروه اكسيژن فعال هستند كه از قوي ترين عاملين ضد ميكروب نيز مي باشند.

تحقيقات متنوعي روي انواع ميكروبها جهت اثرگذاري ذرات نانو نقره صورت گرفته است و تا كنون بيش از 600 نوع ميكروب اثر پذير شناخته شده اند كه از آن جمله مي توان حتي به ويروس ايدز نيز اشاره كرد . در ذيل بيش از 100 نوع ميكروب شناخته شده به همراه منبع آنها ذكر شده است:


Anthrax Bacilli [2, 3]
Appendicitis (post-op) [3]
Axillae and Blind Boils of the Neck [10]
B. Coli [2]
B. Coli Communis [7]
B. Dysenteria [2]
B. Pyocaneus [2]
B. Tuberculosis [7]
Bacillary Dysentery [4]
Bladder Irritation [12]
Blepharitis [13]
Boils [10]
Bromidrosis in Axille [12]
Bromidrosis in Feet [10]
Burns and Wounds of the Cornea [13]
Cerebro-spinal Meningitis [3, 9]
Chronic Cystitis [10]
Chronic Eczema of Anterior Nares [10]
Chronic Eczema of Metus of Ear [10]
Colitis [4]
Cystitis [8]
Dacrocystitis [13]
Dermatitis suggestive of Toxaemia [4]
Diarrhoea [4]
Diptheria [3]
Dysentery [3,6]
Ear "Affections" [5]
Enlarged Prostate [12]
Epiditymitis [10]
Erysipelas [3]
Eustachian Tubes (potency restored) [8]
Follicular Tonsilittis [10]
Furunculosis [3]
Gonococcus [7]
Gonorrhoea [10]
Gonorrhoeal Conjunctivitis [10]
Gonorrhoeal Opthalmia [13]
Gonorrhoeal Prostatic Gleet [11]
Haemorrhoids [12]
Hypopyon Ulcer [13]
Impetigo [10]
Infantile Disease [16]
Infected Ulcers of the Cornea [13]
Inflammatory Rheumatism [3]
Influenza [11]
Interstitial Keratitis [13]
Intestinal troubles [6]
Lesion Healing [12]
Leucorrhoea [8]
Menier's Symptoms [8]
Nasal Catarrh [5]
Nasopharyngeal Catarrh (reduced) [8]
Oedematous enlargement of Turbinates without True Hyperplasia [9]
Offensive Discharge of Chronic Supporation in Otitis Media [10]
Ophthalmology [12]
Ophthalmic practices [5]
Para-Typhoid [3]
Paramecium [1]
Perineal Eczema [12]
Phlegmons [3]
Phlyctenular Conjunctivitis [10]
Pneumococci [2]
Pruritis Ani [12]
Puerperal Septicaemia [15]
Purulent Opthalmia of Infants [13]
Pustular Eczema of Scalp [10]
Pyorrhoea Alveolaris (Rigg's Disease) [8]
Quinsies [8]
Rhinitis [9]
Ringworm of the body [10]
Scarlatina [3]
Sepsis [16]
Septic Tonsillitis [10]
Septic Ulcers of the legs [10]
Septicaemia [5, 8]
Shingles [8]
Soft Sores [10]
Spring Catarrh [10]
Sprue [6]
Staphyloclysin (inhibits) [2]
Staphylococcus Pyogenea [7]
Staphylococcus Pyogens Albus [2]
Staphylococcus Pyogens Aureus [2]
Streptococci [7]
Subdues Inflammation [12]
Suppurative Appendicitis (post-op) [10]
Tinea Versicolor [10]
Tonsillitis [8]
Typhoid [3]
Typhoid Bacillus [14]
Ulcerative Urticaria [4]
Urticaria suggestive of Toxaemia [12]
Valsava's Inflammation [8]
Vincent's Angina [10]
Vorticella [1]
Warts [12]
Whooping Cough [8]

 

نقره ضد ميكرب  است!

دكتر  احمد علي آقا رفيعي

 "لا تختموا بغير الفضه فان رسول الله عليه و آله قال" جز انگشتر نقره بدست مكنيد زيرا پيامبر فرمود خدا پاك نكند دستي كه در آن انگشتر آهن باشد.

نقره صد ها بار بيش از ساير مواد ضد عفوني كننده موثر است و 650 ميكرب را از بين مي برد . شايد خود شما كه هميشه يك انگشتر نقره با نگين عقيق در دست داريد ,اطلاع نداشته باشيد كه چه خاصيت بزرگي در اين فلز گرانبها هست وچگونه بدون اينكه خود بدانيد  مراقب سلامت شماست.اخيرا"  دكتر هاري ماركراف استاد  پزشكي دانشگاه سانت دويس  پس از آزمايشهاي متعدد اعلام كرد كه نقره صدها بار بيش از ساير داروهاي ضد عفوني و ضد ميكرب , ميكربها را از بين مي برد در حاليكه  نقره به تنهايي مي تواند   650  ميكرب را نابود كند  بدون اينكه مانند  ديگر ضد عفونيها عوارض بعدي بر جاي گذارد . استاد ديگري بنام  چالز  فوكس  دارويي از نقره تهيه كرده است  به نام  سولفاديازين نقره , كه در معالجه سر ما خوردگي و جوش هاي پوستي و در  هفتاد در صد سوختگيهاي جلدي مورد استفاده قرار مي گيرد .همچنين شر كت هاي هواپيمايي انگلستان , سويس , آلمان , اسكانديناوي, فرانسه ,كانادا , ايتاليا  , ژاپن  و... از آن در داخل هواپيما به عنوان يك ميكرب كش قوي استفاده مي كنند  . حتي در سويس براي ضد عفوني كردن آب آشاميدني شهر از نقره استفاده مي كنند. فضه ( نقره ) در تفريح و دلگشايي قلب , نزديك به  يا قوت  است . براي بد بويي دهان  و رفع رطوبتهاي لزج و عفونت بلغم و ماليخوليا , ديوانگي , وسواس , سرفه , استسقا , طحال , سنگ مثانه و كليه ها سودمند است . ضمادش تحليل  برنده  ورمها  و با جيوه كشته شده براي رفع بواسير  مفيد است . نقره در  داروهاي  چشم جهت روشنايي  و تقويت  چشم سودمند است  , مصلح ضرر   نقره ,   كتيرا  است . گوگرد خام باعث  سياهي آن مي شود  اما  ماليدن نمك رفع سياهي آن كند .      

خواص عقيق

بشیر دهان می گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم:« چه نگینی برای انگشترم انتخاب کنم؟
فرمود:« چرا عقیق سرخ و زرد و سفید را انتخاب نمی کنی؟ اینها در بهشت، سه کوه‌اند. معدن عقیق سرخ در بهشت در کنار خانه رسول خدا است، معدن عقیق زرد در کنار خانه فاطمه عليه اسلام و معدن عقیق سفید در کنار خانه اميرالمومنين علی علیه السلام.
پای هر کوهی رودی روان است از برف سردتر، از عسل شیرین تر و از شیر سفیدتر، که جز محمّد و آل محمّد و شیعیانشان از آن نمی نوشند.
هر سه رود از حوض کوثر سرچشمه می گیرند و به یک جا می ریزند. این کوه های سه‌گانه خداوند را تسبیح و برای دوستان آل محمد استغفار می کنند. شیعیان آل محمّد هر یک از این سه عقیق (سرخ، زرد، سفید) را به انگشت خود کنند، جز خوبی و نیکویی و فراوانی ِ روزی و امنیت از بلاها و شر پادشاه ستمگر و انچه که مایه ترس آدمی است نخواهند دید.

عقيق چيست ؟

عَقیق گونه‌ای سنگ گران‌بها است. عقیق سنگی سیلیسی و نوعی از در کوهی است که بیشتر از سنگ یمانی تشکیل شده‌است. ویژگی عقیق ریزدانه بودن آن و روشنی رنگش است. عقیق درخشنده و دارای چمک بلورین می باشد. بهترین آن سرخ و زرد و سفید است. گونه‌ای از آن که ذرات فراوان میکا دارد و براق است دلربا نامیده می‌شود.

سنگ عقيق يا « سنگ عزت نفس » براي تقويت حس احترام به نفس و ارزش قائل شدن براي خويشتن به كار مي رود. رنگ هاي نارنجي تيره اين سنگ به خوبي بيانگر نيروي تقويت كننده چاكراهاي اول و دوم و سوم (کانال ها و مراکز انرژی بدن ) در اين سنگ است و باعث حس امنيت و عشق به خويشتن مي شود.رگه هاي صورتي رنگ موجود در اين سنگ، عشق و علاقه را در بين والدين و فرزند تقويت مي كند. اين سنگ همچنين براي بيماريهاي پوستي از جمله آكنه بكار مي رود. براي اين كار بايد سنگ را در بالاي پوست نگه داشته و براي مدت چند دقيقه بصورت دايره وار حركت دهيد.

عقیق قرمز : انرژیهای موجود در سنگ عقیق قرمز دارای اثرات شفابخش زیر میباشد:

-         درمان بیماری های کمر درد ، پا درد ، استخوان درد و همچنین دردهای ماهیچه ای

-         درمان استرس ، اضطراب ، میگرن ، انواع سر درد و بیماری های عصبی

درمان بیماری های کمر درد ، پا درد ، استخوان درد و همچنین دردهای ماهیچه ای

به طور کلی سنگ عقیق جهت درمان بیماری های کمر درد ، پا درد ، استخوان درد و همچنین دردهای ماهیچه ای مناسب و مفید است . چرا که حرکت فوق العاده ی آن باعث گردیده است که مدارات و ذرات شفابخش را به سوی خویش جذب نموده و تشکیل یک انرژی شفابخش قوی دهد . شما می توانید با کمی تمرکز ، امواج ساطع شده از این سنگ را به رنگ سبز مشاهده کنید . این انرژی در عقیق قرمز همیشه به رنگ سبز است .

طریقه استفاده : یک قطعه سنگ عقیق قرمز را به مدت ده دقیقه داخل مقداری آب نمک قرار داده و پس از آن عقیق را خارج نموده و به مدت پنج دقیقه در آفتاب بگذارید. سپس آن را به مدت ده الی پانزده دقیقه بر روی محل درد قرار دهید . این عمل را روزی یک الی دو بار تکرار کنید . چنانچه سه بار محل درد داغ شد، نشانه ی بهبودی می باشد و دیگر نیاز به انجام این روش نیست . بهتر است در این مدت استراحت نموده و محل درد تکان نخورد ؛ چرا که منجر به خارج شدن انرژی های درمانی می شود .( داغ شدن محل درد گویای انجام عمل شفا درمانی می باشد .)

درمان استرس ، اضطراب ، میگرن ، انواع سر درد و بیماری های عصبی

سنگ عقیق قرمز دارای انرژی مغناطیسی است. این انرژی چنانچه سنگ عقیق قرمز تراش خورده باشد ، ضعیف است و فقط در صورتی که سنگ تراش نخورده باشد ، جهت درمان استرس ، اضطراب ، میگرن ، انواع سر درد و بیماری های عصبی مفید است . در این روش وجود انرژی درمان و تلقینات مثبت نیز موثر است . این روش به علت طولانی بودن زمان درمان، بیان نمی شود .

نکته:

عقیق قرمز دارای نوعی نیروی قوی و پر تحرک می باشدکه قابل استفاده نبوده ولی در صورت آزاد شدن ، مدارات الکترو مغناطیسی اطراف بدن انسان ها را دچار اختلال نموده و آنها را به اختلالات عصبی و روانی مبتلا می سازد .

آیا داروها تنها درمان دردهای ما هستند؟

واقعیت غیر قابل انکار اینست که باید در درمان بیماری ها دید کلی نسبت به وجود انسان داشته و بهتر است از ارتعاشات دریافتی از سنگ های شفا بخش استفاده گردد. امروزه سنگ درمانی به عنوان مکمل سایر روش های درمانی مورد توجه دوباره قرار گرفته است.

عقیق

چون بخندد آن عقیق قیمتی                                      صدهزاران دل گرفتارش نگر

عقیق طبیعی از تجمع بلورهای سیلیس نیمه شفاف در دل طبیت زیبای ما پدید می آید وجود عناصر فلزی، رنگ های متنوع و زیبایی به آنها می بخشد که معمولاً در انواع رنگ ها و یا در ترکیبی از آنها قابل رویت می باشد.

تاثیر عقیق بر جسم و روح :  سنگ با ارزش عقیق علاوه بر آنکه در درمان بسیاری از بیماری های جسمی مانند سردردها و اختلالات سیستم عصبی موثر است، ذهن را تقویت کرده و محرک دستگاه گوارش می باشد، هم چنین عقیق ضربان قلب و جریان گردش خون را تنظیم کرده و ترشح غدد و هورمون ها را متعادل ساخته و متابولسیم سلول ها را بهبود می بخشد و بدین طریق نشاط و شادابی را به ارمغان می آورد.

عقیق از سنگ های خوش یمن بوده اندیشه را صاف و تابناک می کند و به انسان آرامش می بخشد. عقیق اقتدار و انرژی درون را افزوده و انرژی های منفی را از ما دور می سازد. عقیق با بازگشایی کانال های بسته انرژی، بیماری هایی که در اثر انسداد مجاری انرژی بوجود آمده اند را رفع می کند. نگهداری از عقیق بسیار ساده بوده و می توان حداقل هفته ای یک بار آن را در آب جاری شسته سپس در مقابل آفتاب قرار داد تا احیاء گردد.

نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

انصاف

 

در نزدیکی ده مرد مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می...شد. دوستان مرد گفتند: مرد اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی ، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.

مرد قبول کرد ، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید. گفتند: مرد از هیچ آتشی استفاده نکردی؟مرد گفت: نه ، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابر این شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.

مرد قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند ، اما نشانی از ناهار نبود گفتند: مرد ، انگار نهاری در کار نیست. مرد گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده ، دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. مرد گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند مرد یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده. گفتند: مرد این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. مرد گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.

نکته:

با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

معما

معما
شکل زير سری اشکال معنی‌دار هستش که يکی از عکس‌ها خاليه و شما بايد از روی شکل‌های ديگه اونو حدس بزنی. اول کمی فکر کن. اگه نتونستی برو پايين جواب رو ببين. اما   نکنه که قبل از فکر کردن بری سراغ جواب.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خداييش خيلی سخت بود!!؟؟؟
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مدیریت بحران

 
مدیریت بحران
 
روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند.
ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد..
يكي از آنها سريع كفش ورزشي اش را از كوله پشتي بيرون آورد و پوشيد.
ديگري گفت بي جهت آماده نشو هيچ انساني نمي تواند از شير سريعتر بدود.
مرد اول به دومي گفت : قرار نيست از شير سريعتر بدوم. كافيست از تو سريعتر بدوم...

و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت !
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عشق پدر

 

 

عشق پدر

 
 
مردي ۸۵ ساله با پسر تحصيلکرده  ۴۵ ساله اش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟ پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه
بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد: اين چيه؟ عصبانيت در پسرش موج ميزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتي قديمي برگشت. صفحه اي را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند
در آن صفحه اين طور نوشته شده بود: امروز پسر کوچکم ۳ سال دارد. و روي مبل نشسته است هنگامي که کلاغي روي پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسيد و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است
هربار او را عاشقانه بغل مي‌کردم و به او جواب مي‌دادم و به هيچ وجه عصباني نمي‌شدم ودر عوض علاقه بيشتري نسبت به او پيدا مي‌کردم


 
 
 
 
 
 
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گفته هایی تعمق برانگیز

 

 
 
 
گفته هایی تعمق برانگیز
 
باد می وزد  …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . .. .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خوب گوش کردن را یاد بگیریم
گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فراموش نکن قطاری که از ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد
ولی راه به جائی نخواهد برد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
انتخاب با توست ، میتوانی  . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند  ... . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ،    
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همیشه خواستنی ها داشتنی نیست ، همیشه داشتنی ها خواستنی نیست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا  . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به کم نور ترین ستاره ها قانع باش ، که چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است  . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 آدمی ساخته افکار خویش است ، همان خواهد شد که به آن می اندیشد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار
شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هیچ وقت دارم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد
صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او باشد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
هیچ گاه از دوست داشتن انصراف نده ، حتی اگه بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت جبران را بده . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همیشه یادمان باشد که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست
و قدم هایمان باید طوری باشد که حتی دانه کشی زیر پایمان له نشود . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خیال اینکه زیادی داریم
فروشنده خواهیم بود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تاریک ترین ساعت شب درست س اعات قبل از طلوع خورشید است
پس همیشه امید داشته باش . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه خوب می شد اگر ، اطلاعات را با عقل اشتباه نمی گرفتیم و عشق را با هوس و حقیقت را با واقعیت
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

پیغام گیرفردوسی

 

 
پیغام گیرفردوسی

نمی باشم امروز اندرسرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیرخیام
 
 
این چرخ فلک عمر مرا داد بهباد
ممنون توام که کرده ای از منیاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهمداد
 
 
پیغام گیرمنوچهری


از شرم به رنگ باده باشدرویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گرددرویم

پیغام گیر مولانا
 

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصانشوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شومشادان شوم
برگو به من پیغام خود..هم نمره و همنام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تورا قربان شوم
 
 
 
پیغام گیر باباطاهر
 
 
تلیفون کرده ای جانمفدایت
الهی مو به قوربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دلبرایت
 
 
پیغام گیر حافظ
 
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینمرخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاریپیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خودغم مخور
 
 
 
پیغام گیرسعدی

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
 
 
 
پیغام گیر نیما
 
 
چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهیبشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

پیغام گیرشاملو

بر آبگینه ای از جیوه ءسکوت
سنگواره ای از دستانآدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تآنگاه که توانستن سرودی است

پیغام گیرسایه

ای صدا و سخن توست سرآغازجهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودیباشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیازکتمان

پیغام گیرفروغ

نیستم.. نیستم..اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه هایآن سوی دیوار می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغامگذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد
 
نويسنده: رضا | تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

یک شبی مجنون نمازش را شکست

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
 پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
 
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
 دردم از لیلا ستآنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
 من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها باجور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل شوی اما نشد
 
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
 
مطمئن بودم به من سر می زنی
 در حریم خانه ام در می زنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:مجنون,عشق,وضو,مست, | موضوع: <-PostCategory-> |

سه پند لقمان به پسرش

 

سه پند لقمان به پسرش

 

روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.

نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

وقتی من به دنیا اومدم پدرم

 

وقتی من به دنیا اومدم پدرم ۳۰ سالش بود یعنی سنش ۳۰ برابر من بود وقتی من ۲ ساله شدم پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من وقتی من ۳ ساله شدم پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابر من وقتی من ۵ ساله شدم پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر من وقتی من ۱۰ ساله شدم پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر من وقتی من ۱۵ ساله شدم پدرم ۴۵ ساله شد یعنی ۳ برابر من وقتی من ۳۰ ساله شدم پدرم ۶۰ ساله شد یعنی ۲ برابر من می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم .
 
دكتر علي شريعتي
نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تنگ ماهی قرمز و ایده ای جالب برای صرفه جویی در مصرف آب

 

تنگ ماهی قرمز و ایده ای جالب برای صرفه جویی در مصرف آب
 
در این که بشر با مشکل کم آبی در آینده مواجه خواهد شد شکی نیست و به همین منظور اغلب دو لتها و کشور ها با تبلیغات و فرهنگ سازی صرفه جویی در مصرف آب را به مردمانشان گوشزد می کنند و در این بین طراحانی هستند که با ایده هایی جالب در این امر پا نهاده اند.
Yan Lu طراح چینی با کمک یک تنگ ماهی که درون آن یک ماهی قرمز کوچک در حال شنا کردن است در ساخت یک شیر دستشویی مصرف بیش از حد آب را به مصرف کننده گوش زد می کند . این شیر آب رو ظرفشویی به گونه ای طراحی شده که هرچه آب استفاده شد از میزان آب محتوی تنگ کم میشود و شخص با رو به تهی رفتن آب تنگ و ترس از بی آبی ماهی و در نهایت مردن آن از آب کمتری استفاده می کند . بدین ترتیب و با یک ایده جالب بسادگی می توان فرهنگ استفاده صحیح از آب و صرفه جویی در آن را به مردم آموخت.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تغيير عادت منفی به مثبت

 

تغيير عادت منفی به مثبت
 
در آمريكا در انبار كالايي ، كارگر بي سوادي كار مي كرد . او موظف بود تعداد كالاي داخل هر گوني را شمارش كرده و در صورت صحيح بودن مقدار آن ، روي گوني بنويسد *All Correct* و چون اين كارگر  بي سواد بود و طرز نوشتن اين كلمه را بلد نبود با استفاده از صداي اول كلمه ها ، علامتي روي گوني ها       مي گذاشت . به اين صورت كه به جاي All از O و به جاي Correct از K استفاده مي كرد و به جاي كلمه *All Correct* روي گوني ها مي نوشت O.K استفاده از كلمه O.K به تدريج همه گير شده و امروزه مردم سراسر دنيا ، اين اصطلاح را به خوبي مي شناسند و به كار مي برند . كلمه ها عقايد شكل گرفته و افكار بيان شده هستند به عبارت ساده آن چه مي گويي فكري است كه بيان مي شود . كلمه ها و انديشه ها داراي امواجي نيرومند هستند كه به زندگي و امورمان شكل مي دهند .
اگر يك كارگر بي سواد بتواند يك اصطلاحي را در دنيا شايع كند ، پس من و تو ، ما و شما به طور حتم مي توانيم استفاده از كلمه ها و اصطلاح هاي مثبت را در سطح كل ايران گسترش داده و انرژي مثبت را بين همه پخش كنيم . فكر مي كنيد چرا حضرت محمد (ص) مي فرمايند : فرزندان خود را به نامهاي نيك خطاب كنيد  امروزه ثابت شده كه كلمات منفي نيروي منفي به سمت شخص مي فرستند و او را به سمت منفي و بيماري سوق مي دهند . به طور مثال وقتي به ما مي گويند خسته نباشي در اصل خستگي را به يادمان مي آورند و ناخودآگاه احساس خستگي مي كنيم ( با خودتان امتحان كنيد ) اما اگر به جاي آن از يك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نيروي از دست رفته ترميم و خستگي جسم را از بين مي برد ، بلكه نيروي مثبت و سازنده اي را به افراد هديه مي دهيم . مثال :
به جاي پدرم درآمد ، بگوئيم : خيلي راحت نبود .
به جاي خسته نباشيد ، بگوئيم : خدا قوت
به جاي دستت درد نكنه ، بگوئيم : ممنون از محبتت ، سلامت باشي
به جاي ببخشيد مزاحمتون شدم ، بگوئيم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم
به جاي لعنت بر پدر كسي كه اينجا آشغال بريزد ، بگوئيم : رحمت بر پدر كسي كه اينجا آشغال نمي ريزد
به جاي گرفتارم ، بگوئيم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جاي دروغ نگو ، بگوئيم : راست مي گي ؟ راستي ؟
به جاي خدا بد نده ، بگوئيم : خدا سلامتي بده
به جاي قابل نداره ، بگوئيم : هديه براي شما
به جاي شكست خورده ، بگوئيم : با تجربه
به جاي مگه مشكل داري ، بگوئيم : مگه مسئله اي داري؟
به جاي فقير هستم ، بگوئيم : ثروت كمي دارم
به جاي بد نيستم ، بگوئيم : خوب هستم
به جاي بدرد من نمي خورد ، بگوئيم : مناسب من نيست
به جاي مشكل دارم ، بگوئيم : مسئله دارم
به جاي جانم به لبم رسيد ، بگوئيم : چندان هم راحت نبود
به جاي فراموش نكني ، بگوئيم : يادت باشه
به جاي داد نزن ، بگوئيم : آرام باش
به جاي من مريض و غمگين نيستم ،‌ بگوئيم : من سالم و با نشاط هستم
به جاي غم آخرت باشد ، بگوئيم : شما را در شادي ها ببينيم
شما هم مي توانيد به اين ليست مواردي رو اضافه كرده و براي ديگران بفرستيد . وقتي بعد از مدتي همديگر را          مي بينيم ، به جاي توجه كردن به نقاط ضعف همديگر و نام بردن از آنها مثل :
چقدر چاق شدي ؟ چقدر لاغر شدي ؟ چقدر خسته به نظر مي آيي ؟ چرا موهات را اينقدر كوتاه كردي ؟ چرا ريشت را بلند كردي ؟ چرا رنگت پريده ؟ چرا تلفن نكردي ؟ چرا حال مرا نپرسيدي ؟ و ...
بهتر است بگوئيم : سلام به روي ماهت ، چقدر خوشحال شدم تو را ديدم ، و ... عبارات ديگري كه نه تنها بيانگر نقاط ضعف طرق مقابل ما نيست ،‌ بلكه نوعي اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء مي كند . البته اگر اصراري نداشته باشيم كه حتماً درباره همديگر اظهارنظر كنيم وگرنه مي شود كه درباره موضوعات مشترك ، البته در محوريت مثبت با هم صحبت كنيم .  
نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مراقب افكارت باش كه گفتارت مي شود

امام علي ( ع ) :
مراقب افكارت باش كه گفتارت مي شود .
مراقب گفتارت باش كه رفتارت مي شود .
مراقب رفتارت باش كه عادتت مي شود .
مراقب عادتت باش كه شخصيتت مي شود .
مراقب شخصيتت باش كه سرنوشتت مي شود .
نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

رابطه روز تولد و شخصیت شما

 

رابطه روز تولد و شخصیت شما

 

روان شناسان شخصيتي براين عقيده اند که شماره تولد، شما را از آن چيزي که مي خواهيد باشيد دور نمي کند ، بلکه مانند رنگي است که نوع آن و زيبايي اش براي افراد مختلف متفاوت است . به مثال زير توجه کنيد :

برای مثال: من متولد 23 دی 1356 هستم . دی ماه دهم (10) سال است پس :

1356+10+23 = 1389 = 1+3+8+9 = 21 = 2+1 = 3

شماره تولد من 3 است و اکنون مي توانم آنچه راکه مربوط به اين شماره است با خود مطابقت دهم .

 

تفسير اعداد

1- خالق و مبتکر :

" يک " ها پايه و اساس زندگي هستند . هميشه عقايد جديد و بديع دارند و اين حالت در آنها طبيعي است . هميشه دوست دارند تمامي کارها و مسائل بر حول محوري که آنها مي گويند و تعيين مي کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند ، گاهي خود خواه مي شوند . با اين حال " يک " ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبي مهارتهاي سياسي را ياد ميگيرند . هميشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند ، چون عاشق اين هستند که " بهترين " باشند . در استخدام خود بودن و براي خود کار کردن بزرگترين کمک به آنهاست ولي بايد ياد بگيرند عقايد ديگران ممکن است بهتر باشد و بايد با رويي باز آنها را نيز بشنوند .

 

2- پيام آور صلح :

" دو " ها سياستمدار به دنيا مي آيند ! از نياز ديگران خبر دارند و غالبا پيش از ديگران به آنها فکر مي کنند . اصلا تنهايي را دوست ندارند . دوستي و همراهي با ديگران برايشان بسيار مهم است و مي تواند آنها را به موفقيت در زندگي رهنمون سازد . اما از طرف ديگر ، چنانچه در دوستي با کسي احساس ناراحتي کنند ترجيح مي دهند تنها باشند . از آنجايي که ذاتا خجالتي هستند بايد در تقويت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند .

 

3- قلب تپنده زندگي :

" سه " ها ايده آليست هستند ، بسيار فعال ، اجتماعي ، جذاب ، رمانتيک وبسيار بردبار و پر تحمل . خيلي کارها را با هم شروع مي کنند اما همه آنها را پيگيري نمي کنند . دوست دارند که ديگران شاد باشند و براي اين کار تمام تلاش خود رابه کار مي گيرند . بسيار محبوب اجتماعي و ايده آليست هستند اما بايد ياد بگيرند که دنيا را از ديد واقعگرايايه تري هم ببينند .

 

4- محافظه کار :

" چهار " ها بسيار حساس و سنتي هستند . آنها عاشق کارهاي روزمره ، روتين و پيرو نظم و انضباط هستند و تنها زماني وارد عمل مي شوند که دقيقا بدانند چه کاري بايد انجام دهند . به سختي کار و تلاش مي کنند . عاشق طبيعت و محيط خارج از خانه هستند . بسيار مقاوم و با پشتکار هستند . اما بايد ياد بگيرند که انعطاف پذيري بيشتري داشته و با خود و دیگران مهربانتر باشند .

 

5- ناهماهنگ با جماعت :

" پنج " ها جهانگرد هستند و کنجکاوي ذاتي ، خطر پذيري و اشتياق سيري ناپذير آنها به جهان هستي و ديدن محيط اطراف خود ، غالبا برايشان درد سر ساز مي شود . آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در يک جا ثابت بمانند . تمام دنيا مدرسه آنهاست و در هر موقعيتي به دنبال يادگيري هستند . سوالات آنها هرگز تمام نمي شود . آنها به خوبي ياد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل ، تمامي جوانب کار را سنجيده و مطمئن شوند که پيش از نتيجه گيري ، تمامي حقايق را مد نظر قرار داده اند .

 

6- رمانتيک و احساساتي :

" شش " ها ايده آليست هستند و زماني خوشحال مي شوند که احساس مفيد بودن کنند . يک رابطه خانوادگي بسيار محکم براي آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است . اعمالشان بر تصميم گيري هايشان موثر است و آنها حس غريب براي مراقبت از ديگران و کمک به آنها دارند . بسيار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگي مي شوند . عاشق هنرو موسيقي هستند . دوستاني صادق و در دوستي ثابت قدم هستند . "شش" ها بايد بين چيزهايي که مي توانند آنها را تغيير دهند و چيزهايي که نمي توانند ، تفاوت قائل شوند .

 

7- عاقل و خردمند :

هفت " ها جستجو گر هستند . آنها هميشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفي بوده و به سختي اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقيقي آن مي پذيرند . احساسات هيچ ارتباطي با تصميم گيري هاي آنها ندارد . با اينکه در مورد همه چيز در زندگي سوال مي کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هيچگاه کاري را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمي کنند و شعارآنها اين است که به آرامي مي توان مسابقه را برد . آنها فيلسوفهاي آينده هستند ؛ طالبان علم که به هر چه مي خواهند مي رسند و سوال بي جوابي ندارند . مرموز هستند و در دنياي خودشان زندگي مي کنند و بايد ياد بگيرند در اين دنيا چه چيزي قابل قبول است و چه چيزي نه !

 

8- آدم کله گنده :

" هشت " ها حلال مشکلات هستند . اساسي و حرفه اي سراغ مشکل رفته و آن را حل مي کنند . قضاوتي درست دارند و بسيار مصمم هستند و طرحها و نقشه هاي بزرگي دارند و دوست دارند زندگي خوبي داشته باشند . مسووليت افراد را بر عهده مي گيرند و مردم را با هدف خاص خود مي بينند . با شرايط ويژه اي اين امکان رابه وجود مي آورند که ديگران هميشه آنها را رئيس ببينند .

 

9- اجرا کننده و بازيگر :

" نه " ها ذاتا هنرمند هستند . بسيار دلسوز ديگران و بخشنده بوده و آخرين پول جيب خود را نيز براي کمک به ديگران خرج ميکنند . با جذابيت ذاتي شان اصلا در دوست يابي مشکلي ندارند و هيچ كـس براي آنها فرد غريبه اي به حساب نمي آيد . در حالات مختلف شخصيت هاي متفاوتي از خود بروز مي دهند و براي افرادي که اطرافشان هستند شناخت اين افراد کمي دشوار به نظر مي رسد . آنها شبيه بازيگراني هستند که در موقعيت هاي مختلف رفتارهاي متفاوتي نشان مي دهند . افرادي خوش شانس هستند اما خيلي وقتها از آينده خود بيمناک و نسبت به آن هراسان هستند . آنها براي موفقيت بايد به يک دوستي و عشق دو جانبه که مي تواند مکملشان در زندگي باشد دست يابند .

 

نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مرگ قو - استاد دکتر مهدی حمیدی شیرازی

 

 
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
                                 فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ ،تنها، نشیند به موجی

                                 
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

                               
که خود در میان غزل ها بمیرد

گروهی برآنند کاین مرغ شیدا

                               
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد

شب مرگ، از بیم ، آنجا شتابد

                               
که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم ، که باور نکردم

                               
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا بر آمد

                               
شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی! آغوش وا کن

                               
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
نويسنده: رضا | تاريخ: چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تولد وبلاگ ( 28 شهریور 1390 )

یه پسر دارم ، قلب ماهی داره ، مثل آب پاک و ساده و روان و زلال .

ازم خواست یه وبلاگ درست کنم ، منم که عاشقشم به افتخارش این وبلاگو درست کردم و تقدیمش می کنم به پسر گلم ، محمد حسین .

نويسنده: رضا | تاريخ: دو شنبه 28 شهريور 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |